بازگشت

تحقيق در كلمات مسعودي


مسعودي در كتاب التنبيه و الاشراف كه در سال 1357 ق در مصر چاپ شده و ناشر «

مكتبة العصرية» در بغداد است اگر ايمن از تحريف و دست خوردگي از طرف نااهلان و متعصبين جاهلي باشد [1] در ص 252 گويد: قال المسعودي: و قد روي الزهري محمد بن مسلم بن عبيدالله بن عبدالله بن شهاب بن عبدالله بن الحارث بن زهرة بن كلاب ان رسول الله صلي الله عليه و آله لما قدم المدينة مهاجرا أمر بالتاريخ. بعد ذهن مسعودي (ره) را شهرت نسبت وضع تاريخ به عمر گرفته كه ميان تاريخ نويسان اشتهار به سزا دارد و رويه شان نسبت دادن وقائع تاريخي است به زماني كه در آن زمان واقعه ي شهرت پيدا كرده و نقل صحيح زهري را خواسته معيوب ساخته و چنگ به شهرت ميان مؤرخين زده و لذا گفته: و هذا خبر مجتنب من حيث الاحاد و مرسل من عند من لا يري قبول المراسيل و ما حكيناه أولا هو المتفق عليه


اذ كان ليس في هذا الخبر وقت معلوم أرخ به و لا نقل كيفية ذلك. و به قول خود كه گويد آنچه اولا حكايت كرديم اتفاقي است اشاره كرده به آنچه قبلا در همان صفحه 252 گفته: و كان عمر شاور الناس في التأريخ لامور حدثت في أيامه لم يعرف لها وقت تؤرخ به فكثر منهم القول و طال الخطب في تواريخ الاعاجم و غيرها فاشار عليه علي بن أبي طالب أن يؤرخ بهجرة النبي صلي الله عليه و آله و سلم و تركه ارض الشرك فجعلوا التأريخ من المحرم و ذلك قبل مقدم النبي صلي الله عليه و آله و سلم الي المدينة بشهرين و اثني عشر يوما لانهم أحبوا أن يبتدئوا بالتاريخ من «اول السنة» و كان ذلك في سنة (17) أو ( 18) يتنازع الناس في ذلك. اجتناب ورزيدن مسعودي (ره) از خبر زهري كه گفته: رسول الله (ص) وقتي كه به مدينه تشريف فرما شد أمر به تاريخ كرد اولا به جهت خبر واحد بودن آن است ولي از آنچه از قرائن و اخبار ديگر نقل شد خبر زهري محفوف به قرائن خارجي مي شود و مورد وثوق و اطمئنان مي گردد. و ثانيا خبر زهري را رد مي كند به اين كه آن خبر مرسل است يعني وسائط در سند خبر حذف شده در مقابل اين اشكال مسعودي گفته مي شود: كه موضوع يك امر تاريخي است و اغلب نقليات تواريخ مرسلات است چنانچه اغلب نقليات خود مسعودي در آن كتاب و كتب


ديگرش از قبيل مراسيل است و نقل تاريخ با سند به فرمايش يكي از بزرگان مصري (شي ء ساحر) است كه اگر مانند نقليات ابوالفرج اصفهاني در أغاني نقل تاريخ با سند باشد انسان فريفته شده و مانند سحر است كه انسان به صورت ظاهرش فريب بخورد و اعتماد نمايد. نقل زهري از قبيل سائر تواريخ است در صورتي كه از قرائن خارجي مورد وثوق شد كفايت مي كند احتياج به نقل با سند ندارد. و ثالثا گفته: كه زهري كيفيت امر رسول الله (ص) به وضع تاريخ را نقل نكرده است. در جواب اين اشكالش گفته مي شود: رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم كه فرموده مبدأ تاريخ اسلامي بايد از اول ورودش به مدينه باشد و امر به اين موضوع فرموده ديگر اين امر كيفيتي را لازم ندارد كه زهري نقل نمايد و علاوه شما مؤرخين در بسياري از قضاياي تاريخ باجمال گوئي اكتفاء كرده و از نگارش تفصيل و جزئيات موضوعات تاريخي چشم پوشي كرده ايد يكي از آن موارد هم تفصيل كيفيت امر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم به وضع تاريخ مي باشد كه نقل نكرده ايد، و قضيه ي امر به اين كه هجرت آن حضرت مبدأ تاريخ باشد تفصيلي را لازم نگرفته است و ممكن است رسول الله (ص) اين موضوع را به اميرالمؤمنين سلام الله عليه فرموده و امر كرده به آن حضرت كه در موضوع وضع تاريخ بايد مبدأ آن از هجرت باشد


و نگذارد مبدأ را وقت ديگر و يا از تواريخ ديگران گرفته باشند چنانچه اميرالمؤمنين سلام الله عليه هم عملي فرموده و عمر را نهي فرموده است. ولي نكته ي كه در عبارت مسعودي (ره) است عبارت از قول اوست كه گفته: «لانهم أحبوا أن يبتدؤا بالتاريخ من اول السنة» كه براي مبدأ قرار دادن تاريخ هجري از اول محرم اين عبارت را ذكر كرده است يعني خواستند تاريخ را از ماه محرم قرار دهند و آن قبل از آمدن رسول الله (ص) به مدينه دو ماه و ده روز است چون دوست داشتند كه ابتداء كنند به تاريخ از اول سنه. و گذشت از قول رسول الله (ص) كه فرمود: اللهم... و هذه سنة جديدة. اگر اشاره با امري كه در زمان جاهليت بوده باشد جاي شك نيست كه رسول الله (ص) آن را تصديق فرموده چنانچه ماه هاي قمري را قرآن كريم تصديق فرموده و شهور اسلامي را با آنها قرار داده است و فرموده: ان عدة الشهور عندالله اثنا عشر شهرا في كتاب الله [2] .

و مسعودي گفته: كه در خبر زهري وقت معلومي براي اين كه با آن وقت تاريخ تعيين شود نيست، جوابش از بياناتي كه تا اينجا نگارش يافت واضح است زيرا روشن گشت كه اول وقت تاريخ از اول روز ورود


رسول الله (ص) است به مدينه چنانچه در تحقيقات سهيلي و ديگران درباره ي آيه ي شريفه «من اول يوم» گذشت و دو ماه و ده روز تقريبا عقب كشيدن ضرر نمي رساند اگر هجرت در ربيع الاول يقيني باشد و ممكن است نظر به بعض تواريخ ورود رسول الله (ص) به مدينه در ماه محرم باشد چنانچه صاحب تنقيح المقال اين قول را اختيار فرموده است [3] ولي از فرمايشهاي خود رسول الله (ص) فهميده شد كه خودش ماه محرم را اول تاريخ هجرت مباركه ي خويش قرار داده است و لذا اميرالمؤمنين سلام الله عليه پافشاري فرموده كه بايد آنچه رسول الله (ص) خودش تعيين فرموده برقرار بماند. پس در نظر مؤرخ مسعودي (ره) عمده اعتمادش بر حسب مذاق مؤرخي خويش به همان شهرت ميان تاريخ نويسان است بدون اين كه مطلب را باغوررسي و از روي تحقيق عميقانه نگارش داده باشد. و از روشن شدن مبدأ تاريخ هجري كه خود رسول الله (ص) أمر فرموده كه تاريخ قرار داده شود و وحي است، معناي حديثي كه شيخ صدوق (ره) در معاني الاخبار روايت فرموده از حضرت امام صادق سلام الله عليه و علامه ي مجلسي (ره) آن را در بحارالانوار [4] نقل فرموده و در آن حديث در


جواب يكي از زنادقه كه از بني اميه بوده از حروف مقطعه ي قرآني آيه ي شريفه ي ( المص) را امام (ع) تفسير فرموده و اشاره به انقراض دولت بني اميه كرده و علامه ي مجلسي (ره) در بيان شرح آن حديث فرموده كه با تاريخ هجري درست نمي آيد و فرموده بعيد است ابتناء فرمايش امام (ع) به تاريخ هجري باشد چون حدوث تاريخ هجري متأخر از زمان رسول الله صلي الله عليه و آله است- پس اشكال علامه ي مجلسي (ره) در آن خبر- بنا به آنچه فرموده در اصطلاح «مغاربه» حرف « صاد» در حروف «أبجد» شصت است و نود نيست سال انقراض بني اميه سنه ي (131) ه مي شود- حل شده و جاي شبهه نمي ماند و ابتناء فرمايش امام (ع) به تاريخ هجري از زمان خود رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است و آيه ي: (المص) اشاره به تاريخ هجري و انقراض بني أميه است.


پاورقي

[1] چون در بعض جاهاي آن کتاب کلماتي به چشم مي‏خورد که از مثل مسعودي مؤرخ کبير بسيار بعيد است که آن اندازه بي‏اطلاع باشد.

[2] سوره‏ي توبه- آيه‏ي- 36.

[3] تنقيح المقال شيخ مامقاني قدس‏سره ج 1 ص 115 س 12 ط نجف اشرف.

[4] بحارالانوار ج 10- ط جديد ص 164 -163.