بازگشت

تحقيق در زخم رسيدن به فرق مبارك امام در جنگ خندق


و اما زخم رسيدن به فرق مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام در


جنگ احزاب (خندق) از ضربت عمرو بن عبدود كه محدث نوري (ره) از جمله ي دلائل خويش در اشكال به فرمايش شيخ مفيد (ره) به شمار آورده و كلام شيخ طبرسي (ره)را در مجمع البيان و علي بن ابراهيم قمي (ره) در تفسير و ابن شهرآشوب (ره) در مناقب و امالي شيخ (ره) را شاهد آورده است.

ممكن است گفته شود: از عدم اعتماد شيخ مفيد (ره) بر اين كه ضربت عمر و طوري بوده كه سر مبارك امام عليه السلام مجروح شده و بر فرق مبارك شمشير اصابت كرده باشد معلوم مي شود كه موضوع مزبور ثابت و محقق نيست و اگر به مرحله ي ثبوت رسيده بود مورد اعتماد شيخ مفيد (ره) مي شد و لذا خود آن شيخ اعظم در ارشاد در ضمن بيان تاريخ جنگ خندق به اين عبارت فرموده:

و اقبل علي علي عليه السلام مصلتا سيفه و بدره بالسيف فنشب سيفه في ترس علي عليه السلام فضربه اميرالمؤمنين عليه السلام ضربة فقتله [1] .

يعني عمرو رو آورد بر اميرالمؤمنين عليه السلام در حالي كه شمشير خود را از غلاف كشيده بود و پيش دستي كرد با شمشير بر آن حضرت و با سرعت آن را زد و برخورد شمشيرش برتاس كلاه اميرالمؤمنين


عليه السلام پس زد علي عليه السلام او را با ضربتي و او را كشت.

بلي در بعضي از عبارات تواريخ به اين الفاظ نقل شده است:

و اصاب رأسه فشجه فضربه علي عليه السلام علي حبل عاتقه فسقط يعني رسيد شمشير عمرو به سر مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام و آن را (شج) كرد يعني پوست سر مبارك امام عليه السلام را پاره كرد و يا آن را مجروح نمود.

ولي اغلب تواريخ معتبره اين جملات فوق را ندارد و از اين عبارات زير تجاوز نكرده است:

ثم اقبل علي علي (ع) فتنازلا و تجاولا فقتله علي عليه السلام [2]


چنانچه در بسياري از كتب تاريخ اسلامي همين عبارت نگارش داده شده معلوم مي شود مجروح شدن سر مبارك اميرالمؤمنين (ع) از ضربت عمرو از مسلمات نبوده و الا عموم مؤرخين بر آن تصريح مي كردند.

پس ادعاي شيخ اعظم مفيد (ره) در جراحت نرسيدن به بدن اطهر اميرالمؤمنين عليه السلام در موقع جنگ دور از واقع نبوده و ادعائي نيست كه باور كردنش مشكل باشد و از غرائب بشمار آيد و انساني مثل علامه ي محدث نوري (ره) باور نفرمايد و در لؤلؤ مرجان از مطالب نادره بشمارد.

پس جراحت ديدن اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ احد و خندق نزد شيخ مفيد (ره)با طرق و اسانيد خود از مشايخش ثابت نشده است چنانچه قضيه ي ام كلثوم و تزويج وي از عمر ثابت نشده است اگر نزد ديگران اين دو موضوع ثابت شود ربطي به عالم شيخ اعظم (ره) ندارد.



پاورقي

[1] ارشاد ص 50 .

[2] رجوع شود به تاريخ طبري سنه‏ي (5) و ابن کثير البداية و النهاية ج 4 ص 105 ط بيروت و ابن الاثير حوادث سنه‏ي (5) و سيره‏ي ابن هشام ج 3 ص 241 ط مصر به تحقيق محمد محي‏الدين عبدالحميد تفسير قرطبي ج 14 ص 134 تاريخ يعقوبي ج 2 ص 37 ط نجف اعلام الوري طبرسي (ره) ص 196 ط اسلاميه- تهران. نور الابصار شبلنجي ص 76 ط مصر سال 1320 ه ق. و ديگر از کتب تواريخ و تفاسير معتبره.

و پس از تأمل در عبارات آن کتب معلوم مي‏شود صاحب ناسخ التواريخ در نگارش تاريخ جنگ احزاب ضعيف‏ترين قول را با رکيک‏ترين عبارت انتخاب نموده و به قلم آورده و گفته: «شمشير عمرو سپر را دو نيمه ساخت و سر علي (ع) را جراحتي کرد»ج 2 وقائع سال (5) ه ص 119 ط- اسلاميه اين نوشته‏ي وي با تأمل در عبارات تواريخ معتبره و عبارت شيخ مفيد (ره) چطور مي‏سازد؟ ناسخ التواريخ از تواريخ رسمي دولتي دوره‏ي قاجار است و بايد بر محتويات تاريخي بدون مدرک آن اعتماد ننمود حق داشته کسي که از بزرگان فرموده: مطالعه‏ي آن کتاب جايز نيست و در اين که نتوان ناسخ را مصدر نقل قرار داد شکي نيست اگر در نقليات آن دقت و تحقيق شود بر ايرادات و اشکالات و لغزشهاي زيادي و نقليات خلاف واقعي برخورد مي‏شود که بيرون از حد و شمار است و بايد در اين‏باره تأليف مستقلي در چند مجلد گرد آورده شود.