بازگشت

روايت عبيدلي و دفع اشكال از آن


و آنچه تذكرش لازم است آنست: كه عبيدلي در اخبار زينبات روايتي از عبدالله

بن عبدالرحمن انصاري راجع به موقع ورود حضرت زينب كبري سلام الله عليها به مصر نقل كرده و گويد: بانوي عصمت را بعد از چند روز از ورودش به مصر ديدم و بعد عباراتي نقل كرده كه بسيار بعيد به نظر مي رسد و شايد بعض اشخاص وجود همچو روايتي را در آن كتاب از جمله معايب و موجبات طعن بر آن كتاب تصور نمايد و لذا


خواستم در اينجا به اين نكته اشاره شود. اولا: راوي آن خبر عبدالله بن عبدالرحمن انصاري بر حسب ظاهر عبارت از( ابوطوالة)كه قاضي مدينه در زمان عمر بن عبدالعزيز بود و در سال (134) هجرت وفات يافته چنانچه ابن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب از كتاب(انساب الخزرج) دمياطي نقل كرده است [1] .

و اگر عبدالله نامبرده در سال (62) هجرت در مصر در موقع ورود بانوي عصمت به آن سامان در آن ديار بوده باشد و سن وي دراندازه ي بوده كه ورود بانوي عصمت را ديده باشد در حين وفاتش در سال (134) بيشتر از هفتاد سال بايد داشته باشد و شايد در آن زمان هنوز به حد بلوغ نرسيده بوده و بانوي عصمت را ديده ولي باز نقل وي آن مطلب را بعدا براويان اخبار غلط بوده و زهي فضولي است و ناشي از بي تقوائي آن قاضي جورا ست. و اگر مراد از عبدالله بن عبدالرحمن انصاري غير از(ابوطوالة)است پس به نقل شخص مجهول الحالي ترتيب اثر نتوان داد. و ثانيا: عين همان عبارات كه عبدالله انصاري نقل كرده در بعض كتب مقاتل كه مورد اعتماد است موجود است روز عاشوراء در آن موقع كه خبر شهادت حضرت علي اكبر عليه السلام بخيمه ها رسيد و حضرت سيدالشهداء عليه السلام با سرعت هر چه تمامتر به سر بالين فرزند عزيزش


سراسيمه روان شده و حاضر گشت و زينب كبري عليهاالسلام از خيام طاهرات خارج شد و يك سره رو به ميدان آورده و خود را به نعش علي اكبر عليه السلام انداخت و شايد اين رويه ي آن بانوي عصمت براي اين بوده كه برادرش امام عليه السلام را به خود مشغول كند و امام عليه السلام نعش فرزند را ترك كرده و به بازگردانيدن خواهر به خيام متوجه شود و از حزن و غم فرزند منصرف و كاسته گردد و لذا امام عليه السلام رو به جوانان كرده و فرمود: علي را به فسطاط حمل نمائيد و خود مشغول برگردانيدن خواهر شد. و عين عباراتي كه در روايت عبدالله انصاري در اخبار زينبات است در همان موقع خروج زينب كبري عليهاالسلام از خيمه ها نيز موجود است و هر توجيهي را كه بتوانيم درعبارات بعضي از مقاتل بنمائيم همان توجيه را در عبارات كتاب اخبار زينبات نيز مي آوريم. و ثالثا: از كجا براي ما معلوم شد كه آن عبارات خواه در بعضي از مقاتل يا در عبارت خبري كه در اخبار زينبات است بعدا به نسخه هاي كتاب دس و اضافه و جعل نشده است خصوصا نشخ كتب قديمه كه در سابق زمانها طبع وجود نداشت و ناسخين دخل و تصرف در كتب مي كردند و اهل غرض از دساسين و وضاعين به نسخه هاي كتابها دخالت كرده و بعض مطالب دس مي كرده اند خصوصا كتابهائي كه آنها را علماء و فقهاء و محدثين دائما قرائت نكرده و تمامي محتويات آنها را از اخبار و احاديث به يكديگر به طرز حديث و روايت و قرائت و سماع تحويل


نداده اند مانند كتب اربعه كه متواترا از مؤلفين آنها به ما رسيده و علماء به تمامي محتويات آنها مواظبت داشته اند با اين همه در آنها هم گاهي دس و وضع در نسخه ها پيدا مي شود چنانچه در عصر حاضر ديده مي شود كه دس مي نمايند با وجود صنعت شريف چاپ كه باعث حفظ احاديث و اخبار شده است، اما كتبي كه به مثابه ي كتب اربعه نيست بايد به نسخ صحيحه مراجعه شود و خيلي دقت شود كه از وضع و دس دشمنان دين مصون بوده باشد. پس ممكن است آن عبارات را در اخبار زينبات يا در بعضي از كتب مقاتل دس كرده باشند والله العالم.


پاورقي

[1] تهذيب التهذيب ج 5 ص 297 شماره 504.