بازگشت

احتياطهاي سيد در امور ديني


كسي كه از نهايت ورع و تقوي و ديانت و خوف از خدا كتابي در فقه تأليف نكند و از آيه ي شريفه كه در حق رسول الله صلي الله عليه و آله فرمود:

و لو تقول علينا بعض الاقاويل لاخذنا منه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين [1] بترسد و به يك كتاب به نام غياث سلطان الوري در قضاء از ميت اكتفاء نمايد و از نهايت احتياط و نظر به آيه ي شريفه: و لا تأكلو


مما لم يذكر اسم الله عليه [2] از هر غذائي كه اسم خدا در تهيه و پختن آن گفته نشده بود از خوردن آن اجتناب مي فرموده.

و كسي كه باب ملاقات با حضرت بقيةالله ارواحنا فداه به وي باز و سعادت درك حضور اقدس آن حضرت برايش حاصل بوده و صاحب كرامات باهره و مقامات معنويه ي عاليه بوده است [3] .آيا همچو شخصيت بزرگ ديني يك قضيه را در كتابش بدون سند و مصدر و مستند نگارش مي دهد؟ و لذا بي خود و بي جهت نيست كه كتاب وي در نهايت درجه مورد اعتماد و اعتبار در ميان علماء و فقهاء و مؤرخين شيعه قرار گرفته است ولي محدث نوري (ره) خواسته به همچو كتابي اشكال وارد نمايد.

و ناگفته نماند برخي از مردم اذعان دارند چنانچه سيد (ره) در لهوف و ابن نما در مثير الاحزان تصريح فرموده اند اسراء اهل بيت عليهم السلام به كربلاء براي زيارت قبر اطهر سيدالشهداء عليه السلام آمده اند ولي گويند از آن دو كتاب شريف درنمي آيد كه آمدن آنها در روز بيستم شهر صفر سال 61 هجرت بوده است چون تصريح به روز و تاريخ ورود اسراء اهل بيت عليهم السلام نفرموده اند و عين عبارت مرحوم سيد (ره) در لهوف به قرار زير است:


قال و لما رجع نساء الحسين عليه السلام و عياله من الشام و بلغوا العراق قالوا للدليل مربنا علي طريق كربلاء فوصلوا الي موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاري رحمه الله و جماعة من بني هاشم و رجالا من آل رسول الله صلي الله عليه و آله قد وردوا لزيارة قبر الحسين عليه السلام فوافوا في وقت واحد و تلاقوا بالبكاء و الحزن و اللطم و اقاموا المأتم المقرحة للاكباد و اجتمع اليهم نساء ذلك السواد فاقاموا علي ذلك اياما [4] .

يعني راوي گفت: چون زنان و عيالات حسين عليه السلام از شام بازگشتند و به گشور عراق رسيدند به راهنماي قافله گفتند ما را از راه كربلاء ببر پس آمدند تا به قتلگاه رسيدند ديدند جابر بن عبدالله انصاري و جمعي از بني هاشم و مرداني از اولاد پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم آمده اند براي زيارت قبر حسين عليه السلام پس همگي به يك هنگام در آن سرزمين گرد آمدند و با گريه و اندوه و سينه زني با هم ملاقات كردند و مجلس عزائي كه دلها را جريحه دار مي كرد برپا نمودند و زناني كه در آن نواحي بودند جمع شدند و چند روزي به همين منوال گذشت [5] .

و اما فقيه ابن نما (ره) در مثيرالاحزان گويد:

و لما مر عيال الحسين عليه السلام بكربلاء و جدوا جابر بن


عبدالله الانصاري رحمةالله عليه و جماعة من بني هاشم قدموا لزيارته في وقت واحد فتلاقوا بالحزن و الاكتياب و النوح علي هذاالمصاب المقرح لاكباد الاحباب [6] .

سيد (ره) و ابن نما (ره) گر چه به روز ورود تصريح نفرموده اند ولي بلاشك مرادشان از رجوع و مرور زنان و عيالات امام حسين عليهم السلام به كربلاء و ملاقات با جابر انصاري (ره) در اربعين بوده و كسي در غير روز اربعين بيستم صفر سال 61 هجرت ملاقات آنها را ننوشته است و عموم شيعه و علماي اماميه همين معنا را از عبارات آن دو بزرگوار فهميده اند و بعضي احتمالات و حدسيات كه در زمانهاي متأخير و قريب به زمان ما و در عصر حاضر داده اند تماما حدسيات و احتمالات ناشي از اشكالات و شبهاتي است كه اذهان را مشوش و افكار را پريشان كرده است و الا مدرك و مستندي ندارند غير از استبعادهائي [7] كه از آن شبهات ناشي شده است و به اين جهت است كه از بزرگان علماي اماميه همين مطلب را با تعيين روز بيستم ماه صفر نوشته و احتمال ديگري نداده.

چنانچه شيخ علامه ي متبحر شيخ فخرالدين طريحي نجفي (ره) كه از اكابر و اجلاء اماميه است و در سال 1085 ه ق وفات يافته


و صاحب مجمع البحرين ا كتب مشهوره در غريب حديث است كه مكرر طبع و منتشر شده در كتاب منتخب چنين بيان فرموده:

ثم امر الملعون (يعني يزيد) برد الاساري الي اوطانهم قال فسار القائد بهم و كان يتقدمهم تارة و يتأخر عنهم تارة فقلن النساء له بحق الله عليك الا ما عرجت بنا علي طريق كربلاء ففعل ذلك حين وصل الي تلك الناحية و كان قدومهم الي ذلك المصرع في يوم العشرين من صفر فوجدوا هناك جابر بن عبدالله الأنصاري و جماعة من نساء بني هاشم فتلاقوا في وقت واحد فاخذوا بالنوح و البكاء و اقامة الماتم الي ثلاثة ايام فلما انقضت، توجهو الي المدينة [8] انتهي.

عموم مؤرخين و ارباب مقاتل اتفاق دارند كه تشرف جابر انصاري (ره) به زيارت سيدالشهداء عليه السلام در اربعين اول بوده و رسيدن اسراء اهل بيت عليهم السلام و امام سجاد عليه السلام به كربلاء و ملاقات با جابر (ره) كه اين اكابر از علماء تصريح مي فرمايند بلاشك نظرشان در همان موقع تشرف جابر رحمه الله است نه آن احتمالات و حدسيات بي اساسي كه امثال صاحب كتاب طرازالمذهب و غيره نگارش داده اند و همان موقع است كه امثال ابوريحان بيروني حكيم و رياضي دان مشهور در كتاب نفيس الاثار الباقية تصريح كرده كه در روز بيستم سر مبارك امام حسين


عليه السلام را به بدنش ملحق كردند و چهل نفر از اهل بيت او پس از مراجعت از شام قبرش را زيارت كردند [9] و ابوريحان تقريبا از علماي قرن چهارم هجريست و در سال 440 از هجرت وفات يافته و كتابش در غايت اعتبار است .


پاورقي

[1] الحاقه: 46 -44.

[2] الانعام: 121.

[3] رجوع شود به اجازه‏ي آيةالله علامه اعلي الله مقامه که در حق بني‏زهره مرقوم فرموده و در اجازات بحار ثبت است.

[4] لهوف طبع دوم صيدا ص 112.

[5] ترجمه‏ي لهوف آقاي فهري زنجاني طبع انتشارات جهان ص 196.

[6] مثير الاحزان ص 59 طبع طهران سال 1318 ه ق.

[7] ناگفته نماند: که در علم کلام روشن و واضح است که استبعاد دليل نمي‏شود.

[8] منتخب طريحي (ره) ص 498 ط النجف.

[9] ترجمه‏ي الاثار الباقية ص 392 ط تهران سال 1321 ش.