بازگشت

دليل اول او و جواب آن


دليل اول محدث نوري(ره)انست: كه سيد امام رضي الدين علي بن طاووس حسني

متوفي (664) ق و شيخ فقيه ابن نما(قدس سرهما)كه هر دو از اكابر فقهاء و علماي شيعه ي اماميه و از رؤساء مذهب اثنا عشريه اند در كتاب لهوف و كتاب مثيرالاحزان فرموده اند كه خاندان رسالت پس از


خلاصي از اسارت در خدمت امام سجاد عليه السلام از شام حركت كرده و در اثناء راه به شخص دليل و همراه خودشان كه يزيد پليد بر آنها گماشته بود گفتند كه قافله ي ما را از عراق برده و وي قافله را به عراق برگردانيده و وارد كربلاء شدند و جابر بن عبدالله انصاري را در آنجا ملاقات كرده و بعد رهسپار مدينه شدند و نظر بر اين كه سيد كتاب لهوف را در اوائل سن خود تأليف فرموده و لذا خالي از تحقيق است و بعد محدث نوري(ره)دو فقره شاهد بر اين ادعاي خود يعني تأليف سيد لهوف را در اوائل جواني خود ذكر كرده و خواسته كه نقل سيد اجل را در اين باره از انظار ساقط نمايد و از نظر تحقيقي دور اندازد- ولي، زهي تصور باطل- زهي خيال محال. و در جواب محدث نوري(ره)گفته مي شود: كه كتاب لهوف سيد(ره)نقلياتش بسيار مورد اعتماد است و در ميان كتب مقاتل كتاب مقتلي به اندازه ي اعتبار و اعتماد آن نمي رسد و در اطمينان بر آن كتاب در رديف اول كتب معتبره ي مقاتل قرار گرفته است گر چه آن را در اوائل جواني نوشته باشد- اگر اين ادعا درست باشد چنانچه تحقيق و بررسي خواهيم كرد- ولي در مدت ايام زندگاني خويش تا آخر عمرش آن را تغيير نداده و اگر اشتباهاتي بعدا به نظر مي رسيد آن را تغيير مي داد و تصحيح مي فرمود ولي نسخ لهوف خصوصا در قصه ي آمدن اسراء اهل بيت عليهم السلام به كربلاء اختلافي ندارد و در نقل آن تمامي نسخ لهوف كه در دسترس است متفق عليه است.


گذشته از اين از كدام عبارت مرحوم سيد فهميده مي شود كه لهوف را در اوائل سن خود تأليف فرموده است؟ اين كه فرموده من مصباح را در ابتداء شروع به تأليف تصنيف كرده ام ظاهر اين فرمايش اين است كه از تأليفات اوليه من مي باشد نه اين كه در اوائل سن و جواني نوشته ام چنانچه در كشف المحجة مي فرمايد: و هيأ الله جل جلاله ما فتح علي سرائري و اذن في اظهارها ظواهري من كتب صنفتها بقدس تدبيره و شريف تعريفه جل جلاله... منها كتاب مصباح الزائر و جناح المسافر في بداية ما شرعت في التأليف... [1] .

معناي اين عبارت اين نيست كه مصباح را در ابتداء تكليف و جواني و ايام كودكي تأليف كرده ام تا شاهد ادعاي محدث نوري(ره)بشود زيرا از اين عبارت استفاده مي شود كه مصباح را در ابتداي شروع به تأليف نوشته ام و ابتداي شروع سيد به تأليف از كجا معلوم شده كه از ابتداء تكليف و ايام جواني بوده و علاوه از كجا به ما روشن گرديده كه سيد لهوف را بلافاصله پس از فراغت از تأليف مصباح جمع و تأليف فرموده زيرا ممكن است پس از چندين سال بعد از تأليف مصباح نوشته است و اگر در عبارت لهوف تأمل شود مفاد آن عبارت بر آنچه گفتيم صادق و شاهد است.


در لهوف گفته [2] : انني لما جمعت كتاب مصباح الزائر و رأيته قد احتوي علي اقطار محاسن الزيارات و مختار اعمال تلك الاوقات فحامله مستغن عن نقل مصباح لذلك الوقت الشريف او حمل مزار كبير او لطيف احببت ان يكون حامله مستغنيا عن نقل مقتل في زيارة عاشوراء الي مشهد الحسين عليه السلام فوضعت هذا الكتاب ليضم اليه. اگر سيد لهوف را بعد از چندين سال از تأليف مصباح نوشته باشد اين عبارت صحيح و درست است و شاهد اين كه سيد لهوف را بلافاصله پس از فراغت از مصباح نگارش نداده است بلكه پس از مدتها به تأليف لهوف پرداخته آنست كه در لهوف به بعض از تأليفات خود اشاره فرموده است چنانچه گويد: و الذي تحققناه ان الحسين(ع)كان عالما بما انتهت حاله اليه و كان تكليفه ما اعتمد عليه، اخبرني جماعه و قد ذكرت اسمائهم في كتاب غياث سلطان الوري لسكان الثري باسنادهم الي ابي جعفر محمد بن بابويه القمي فيما ذكر في اماليه [3] ...

كتاب غياث سلطان الوري از تأليفات نفيسه ي سيد است كه در فقه نگارش داده و از شدت احتياطش در دين در فقه به تأليف ديگر نپرداخته و بعيد است كتاب فقه را در اوائل تكليف و جواني خويش


تأليف كرده باشد كسي كه آن اندازه تورع و تقوي در فتوي و نوشتن كتابي در فقه داشته باشد در اوائل بلوغ خود اقدام به تأليف چنين كتاب فقهي نمي كند معلوم مي شود كتاب لهوف را پس از ساليان دراز تأليف فرموده كه به مصباح منضم شود. ادعاء محدث نوري(ره)كه سيد مصباح را در ايام جواني نوشته و يا از تأليفات اوليه ي اوست پس لهوف هم مثل مصباح است تمام نبوده و ثابت نيست. و بايد به اين مطلب اضافه كرد كه خود سيد به اتقان و نفاست كتاب لهوف و خوبي ترتيب آن در تأليفات خود اشاره فرموده است و اگر اشكالي در جائي از مطالب لهوف داشت قطعا اصلاح مي فرمود. در كشف المحجة مي فرمايد: منها كتاب اللهوف علي قتلي الطفوف في مقتل الحسين( ع)غريب الترتيب و التلفيق و هو من فضل الله جل جلاله الذي دلني عليه التوفيق [4] .

كتاب كشف المحجة را در شصت و يك سالگي تأليف فرموده و تأليف آن را از فضل الهي مي شمارد كه خداوند او را بر تأليف آن دلالت فرموده آيا مي شود باور كرد كه در آن كتاب به قول محدث نوري(ره)خرابيهائي در نقل بوده باشد ولي سيد به مقام اصلاح آنها نيايد و همين طور آنها را به حال خود باقي بگذارد و بر قرائت آن كتاب مردم را


توصيه نمايد؟ چنانچه در اقبال مي فرمايد: و يقرء كتابنا الذي سميناه بكتاب اللهوف علي قتلي الطفوف اقبال ص 562 و امر به خواندن لهوف را در روز عاشوراء فرموده است در صورتي كه سيد(ره)تا سنين هفتاد سالگي يعني قريب پنج سال قبل از وفاتش به تأليف اقبال مشغول بوده است [5] و سيد در اجازه ي كه در مجلد اجازات بحار نقل شده فرموده: و صنفت كتاب اللهوف علي قتلي الطفوف ما عرفت ان احدا سبقني الي مثله و من وقف عليه عرف ما ذكرته من فضله [6] .

فرمايش بسيار متين است كسي در تأليف مثل كتاب لهوف به وي سبقت نكرده و درست است كسي كه از اهل خبره باشد مي داند كه نفاست و اتقان لهوف از فضل الهي است. از اين بيانات خود سيد(ره)كه در موارد متعدده از تأليفات نفيسه ي خود نگارش داده و مقداري از آن نقل شد به خوبي روشن مي شود كه اگر سيد(ره) لهوف را در ايام جواني هم نوشته باشد تا آخر عمر شريف خويش آن را تصديق مي نموده و بر اعتبار و اتقان آن عقيده مند بوده و كتابي مي دانسته كه كسي در تأليف آن بر وي سبقت نكرده است


علاوه آنچه در آخر خود لهوف نگارش داده به آخر آن كتاب مراجعه شود [7] و گذشته از اينها مگر قاعده ي كليه است كه هر تأليفي كه در ايام جواني مؤلفي نوشته شده باشد مي توان گفت كه آن خالي از تحقيق بوده و متقن نيست؟ بسياري از علماء كتب زيادي در ايام جواني خودشان نوشته اند و مشتمل بر اتقان و تحقيق و از نفائس تأليفات به شمار است چنانچه يكي از كتب اربعه ي شيعه ي اماميه به همين روش تأليف شده است و آن عبارت از تهذيب شيخ طوسي(ره)است كه شيخ(ره)آن را در بيست و پنج سالگي تأليف نموده و از ايام جواني خويشتن به نوشتن آن مشغول بوده است [8] .


پاورقي

[1] کشف المحجة ص 139 ط نجف.

[2] لهوف ص 8 ط صيدا.

[3] لهوف ص 14 ط صيدا طبع دوم.

[4] کشف المحجة طبع نجف به سال 1370 ه ق ص 138.

[5] اقبال ص 599.

[6] اجازات بحارالانوار ص 42 و ص 81 اصل افست ج 107 طبع جديد و ناگفته نماند که عبارت بحار(الملهوف)است.

[7] در آخر کتاب لهوف فرموده: و من وقف علي ترتيبه و رسمه مع اختصاره و صغر حجمه عرف تميزه علي أبناء جنسه و فهم فضيلته في نفسه- ص 121 ط صيدا.

[8] به مقدمه‏ي تهذيب شيخ(ره)رجوع شود.