بازگشت

محمد حسين بهجتي «شفق»، دست دگر






بلبلم و زمزمه سر مي دهم

از گل روي تو خبر مي دهم



لاله ام و بر دل من داغ توست

هديه ات از خون جگر مي دهم



عاشقم و كعبه كوي تو را

بوسه به ديوار و به در مي دهم



شمعم و با هر نفس آتشين

از تب عشق تو خبر مي دهم



اي تو اميد دل من يا حسين

خاك رهت جاي به سر مي دهم



با نظري گر بنوازي مرا

جان به تو پاداش نظر مي دهم



گر ببريدند يكي دست من

در ره تو دست دگر مي دهم



عاشق حقم من و در راه دوست

دست و دل و ديده و سر مي دهم






نيست عجب گر ز دلم خون چكيد

باغ گلم، لاله تر مي دهم



من خجلم گر كه نياوردم آب

از مژه ام، سيل گهر مي دهم



طوطي طبع «شفق» خسته را

از دم جانبخش شكر مي دهم