بازگشت

علي اكبر خوشدل تهراني، حماسه ي تاريخ






نازم حسين را كه چون در خون خود تپيد

شيواترين حماسه ي تاريخ آفريد



ديدي دقيق بايد و فكري دقيق تر

تا پي برد به نهضت آن خسرو شهيدا



قامت چو زير بار زر و زور خم نكرد

در پيش عزم و همت وي آسمان خميد



تا ننگرد مذلت و خواري و ظلم و كفر

داغ جوان و مرگ برادر به ديده ديد



بربسته بود باب فضيلت به روي خلق

گر قتل او نمي شدي اين باب را كليد



برگي بود ز دفتر خونين كربلا

هر لاله و گلي كه به طرف چمن دميد



از دامن سپيد شريعت زدود و شست

با خون سرخ خويش، سيه كاري يزيد



يكسان رخ غلامان و پسر بوسه داد و گفت

در دين ما سيه نكند فرق با سفيد






بد تشنه ي عدالت و آزادي بشر

آن العطش كه از دل پر سوز مي شنيد



چونان كه گفت خواهر خود را: اسير باش

آزاد تا جهان شود از قيد هر پليد



بانوي بانوان جهان، آن كه روزگار

بعد از علي خطابه سرايي چو وي نديد



لطف كلامش از «امن العدل» بين كه ساخت

رسوا يزيد و پرده ي اهل ستم دريد



خوشبخت ملتي، كه ازين نهضت بزرگ

گردد ز روي معرفت و عقل مستفيد



«خوشدل»! دريغ و درد كه ما بهره كم بريم

زين نهضت مقدس و زين مكتب مفيد