بازگشت

محمد خسرونژاد «خسرو»، توبه ي حر






نادم و دلخسته و زار و پريشان آمدم

يا حسين از كرده هاي خود پشيمان آمدم



تا كني بر من ترحم اي عزيز فاطمه

در حضور حضرتت با چشم گريان آمدم



دردمندم اي مرا خاك درت كحل بصر

بر در دار الشفايت بهر درمان آمدم



اين خطاكار پشيمان را مران از درگهت

چون كه با اميد عفو و لطف و احسان آمدم



يا بكش اي كم تو حكم خدا، يا عفو كن

چون به درگاهت به اميد فراوان آمدم



ميهمانم كن به يك لبخند بخشش اي كريم

گر درين مهمانسرا ناخوانده مهمان آمدم



خارم و در گلشن قدس تو رو آورده ام

موريم و بر درگه جود سليمان آمدم



سد راهت گرچه از اول شدم از گمرهي

حاليا با شرمساري بهر جبران آمدم






گر چه آزردم دل اهل حريمت را كنون

تا بسازم جان خود بهر تو قربان آمدم



بنده ام حر پشيمانم تويي مولاي من

حكم فرما كز پي اجراي فرمان آمدم



تا بريزم خون خود را در ره دين خدا

تا كنم جان را فدا در راه جانان آمدم



كمترم از قطره «خسرو» رو به دريا كرده ام

ذره ام در پيشگاه مهر تابان آمدم