محمود شاهرخي «جذبه»، عقيله ي عترت
تويي كه قبله ي جان خاك آستانه ي تست
عفاف، پرده نشين حريم خانه ي تست
تو آن هماي همايون عرش پروازي
كه اوج قله ي اسرار آشيانه تست
تو آن درخت برومند طور توحيدي
كه نغمه ساز انا الله هر جوانه ي تست
تويي عقيله ي عترت، تويي سلاله ي نور
كه نقد عصمت حق، گوهر خزانه ي تست
تو زينبي، كه خرد غرق لجه حيرت
ز قدر و منزلت روح بيكرانه ي تست
چنان به كوي وفا داد عاشقي دادي
كه نقل مجلس لا هوتيان فسانه ي تست
تو شمع سوخته جانان آتشين نفسي
شرار خرمن كفر و ستم زبانه ي تست
چنان ز منطق شيوا به خصم طعنه زدي
كه سرشكسته ز آزار تازيانه ي تست
يزيد رفت و از او در جهان نماند اثر
نه شام، بلكه بهر كشوري نشانه ي تست
تو آن خطابه والا به نقل گفتي باز
كه داستان غم مادر يگانه ي تست
هنوز چشم سماواتيان به دامن طف
بسوي نافله و گريه شبانه ي تست
نه داستان تو تنها حديث عاشوراست
كه از كران ازل تا ابد زمانه ي تست
پيام خون شهيدان عرصه ي تاريخ
رسالتي است كه تا حر زيب شانه ي تست
طلوع كوكب رخشنده ات مبارك باد
كه رشك مهر فلك نور جاودانه ي تست
به نظره اي ز سر لطف «جذبه» را بنواز
كه كيمياي نظر خاك آستانه ي تست