بازگشت

حائر كجاست؟


در تحديد حدود حائر اختلاف بزرگي بين فقهاء مي باشد خصوصا در مسئله ي تخيير بين قصر و اتمام نماز در اماكن اربعه كه از مهمات مسائل فقه و از اسرار ائمه و خواص فرقه ي اماميه است.

مكه، مدينه، مسجد كوفه، حائر حسين؛ بعضي از فقهاء حرم حضرت اميرالمؤمنين علي «عليه السلام» را هم داخل كرده اند.

شبهه نيست كه هر اندازه حرم و حائر حسيني سعه داشته باشد، دليل بر جلالت قدر صاحب حرم است، بنابراين مناسبت ندارد در تحديد حائر تنگي مقام قائل شد، و حائر را فقط حرم يا 25 ذراع بدانند، (ذراع تقريبا نيم متر است) يا فقط قبه را حائر دانسته، و ديوار مشهد را حد حائر بدانند. اينك اخبار وارده را در حائر بيان مي كنيم تا قضاوت شود حائر كجاست.

در كتاب «فقيه» از حضرت امام جعفر صادق «عليه السلام» روايت شده كه: لفظ حائر مورد اختيار قصر و اتمام نماز است. و به همين ترتيب اخبار بسياري هست كه تنها به لفظ حائر اكتفا شده، از آن جمله: ابن قولويه در «كامل الزياره» از حماد بن عيسي تا برسد به حضرت ابي عبدالله «عليه السلام» حرم روايت كرده؛ شيخ مفيد و ابن قولويه در مزار به اسناد مذكوره چنين روايت مي كند:

قال: قال أبوعبدالله «عليه السلام»: ان من مخزن علم الله الاتمام في أربعة مواطن: حرم الله، و حرم رسول الله، و حرم أميرالمؤمنين، و حرم الحسين «عليه السلام».

ابوبصير از ابي عبدالله روايت مي كند كه شنيدم فرمود: در چهار موطن نماز را


تمام بخوانيد: مسجدالحرام، مسجد الرسول «صلي الله عليه و آله و سلم»، مسجد الكوفه، حرم الحسين «عليه السلام». برخي از روات به لفظ «قبر» آورده اند. در «كافي» از ابراهيم بن ابي البلاد به اسناد خود روايت كرده كه حضرت ابي عبدالله صادق «عليه السلام» فرمود:

نماز را در سه موطن تمام بخوانيد: مسجد الحرام، و مسجد الرسول «صلي الله عليه و آله و سلم» و عند قبر الحسين «عليه السلام».

در كتاب «كامل الزياره» به اسناد خود تا به زياد القندي برسد روايت مي كند كه فرمود:

يا زياد! أحب لك ما أحب لنفسي و أكره لك ما أكره لنفسي، أتم الصلوة بالحرمين بالكوفة و عند قبر الحسين «عليه السلام».

اين اخبار حائر و حرم و قبر بود، اما لفظ حائر، بعد الالف ياء المكسورة وراء الساكنة، كه در اصل حوض است كه در آن آب سيل باران مي ريزد زيرا آب متحير است در ريختن از بالا به پائين، و به همين مناسبت لفظ حاير بر موضع قبر حسين «عليه السلام» اطلاق شده، زيرا آنجا گودتر و عميق تر از اطراف آن بوده، و از اين جهت معروف به گودال قتلگاه گشته، و هنوز هم آثار آن پس از 1317 سال بخوبي آشكار است. باب زينبيه و باب سدره، بهترين شاهد مدعي است، اما به اين جهت نبايد خيلي اعتماد كرد، زيرا اين وجه تسميه در صورتي است كه متوكل چون آب بست بايد از روي ميزان عالم طبيعت از نينوا تمامي گودال قتلگاه پر از آب گردد، در حالي كه به تواتر تمامي مورخين عرب و عجم شيعه و سني چون متوكل آب بست و دستور داد زمين قبر را خيش بزنند و زراعت كنند تا آثار قبر محو شود، آب روي هم متراكم گرديد و موج زد و پيش نرفت. برخي از محققين تا موقف آب را حائر دانسته اند.

اين پيش آمد غير عادي انسان را به يك حقيقت معنوي متوجه مي سازد، باري نسبت به لفظ حائر اين هم ما را قانع نمي كند، زيرا قبل از متوكل، حائر حسين مشهور


و معروف بين فقها و مورخين و اهل اطلاع بوده است.

ابوحمزه ي ثمالي به اسناد خود از حضرت صادق «عليه السلام» روايت مي كند كه فرمود: چون خواستي قبر عباس بن علي را زيارت كني، در كنار شط فرات محاذي حائر بايست بر درب روضه ي منوره و زيارت بخوان؛ در صورتي كه ولادت متوكل 306 بوده، و وفات حضرت صادق «عليه السلام» سال 148 درست 58 سال قبل از آب بستن، بنابر اين نمي توان حائر را هم بر وقفه ي آب تحديد كرد.

ظاهرا حائر حقيقي اطلاق بر مواضع قبور شريفه مي شود، و عبارت شيخ مفيد هم در ذيل من قتل مع الحسين من اهله همين معني را نشان مي دهد، او مي گويد: و الحائر محيط بهم الا العباس فانه علي المسناة. عبارت سرائر در تحديد حائر و سور ديوار مشهد و مسجد كنار قبر است كه حقيقي است، و بنابر اين طول شهر را خارج مي كند. و در لسان عرف عرب «حائر» بر خط توقف آب اطلاق مي شود، كه معلوم نيست تا چه حد از خارج صحن كنوني است.

از طرفي در لسان قدماء و معاصرين ائمه ي اطهار عليهم صلوات الله و نزديكان به آن عصر در كتب اخبار و سير، اطلاق مي شود بر شهر مقدس كربلا و تا هر اندازه اي هم توسعه يافته، اهل لغت حائر را تصريح به كربلا كرده اند.

شيخ به اسناد خود روايت مي كند از حضرت صادق «عليه السلام» كه فرمود:

من خرج من مكة أو المدينة أؤ مسجد الكوفة أو حائر الحسين «عليه السلام» قبل أن ينتظر الجمعة نادته الملائكة أين تذهب لا ردك الله.

بديهي است خروج از شهر منظور بوده، نه از قبه.

در «قاموس» و «تاج العروس» مي نويسد:

و الحائر موضع في العراق فيه مشهد الامام المظلوم الشهيد أبي عبدالله الحسين بن علي بن أبي طالب رضي الله عنهم، سمي لتحير الماء فيه.


و نصرالله بن محمد الكوفي و امام نسابه عبدالحميد ابن الشيخ النسابه جلال الدين مختار حايريان از آن سرزمين هستند. نظاير آن بسياري از روات و دانشمندان ملقب به حائري هستند كه در كتب رجال و لغت و انساب از آنها نام برده شده، و ما از ذكر آنها خودداري مي كنيم. اكنون هم حائري به اشخاصي اطلاق مي شود كه در كربلا متولد و منسوب باشند.

شيخ طوسي در فهرست رجال خود در ذكر حميد بن زياد مي نويسد: از اهل نينوي است، و نينوي قريه اي است جنب حاير. اطلاق در اين اخبار حائر بر شهر شده كه محدود به سور و ديوار و قلعه بوده است، و اما اطلاق به حرم را نمي توان تمامي شهر را حرم دانست.

در «مصباح» و «كامل الزياره» و «ثواب الاعمال» و «كافي» و «تهذيب» روايت از اسحق بن عمار مي نمايد كه گفت: شنيدم از اباعبدالله كه فرمود:

ان لموضع قبر الحسين «عليه السلام» حرمة معلومة، من عرفها و استجار بها أجير، فقلت: صف لي موضعها، قال: امسح من موضع قبره اليوم خمسة و عشرين ذراعا من خلفه... و موضع قبره منذ يوم دفن روضة من رياض الجنة... الخ.

در كتاب «فقيه» روايت مرسلي هست از حضرت صادق «عليه السلام» كه فرمود: قال: حرم قبر الحسين خمسة فراسخ من أربع جوانبه.

در «تهذيب» روايتي به سند خودش هست از ابي عبدالله «عليه السلام» كه فرمود: فأما حرم الحسين عشرون ذراعا مكسرا روضة من رياض الجنة.

و نيز در روايت ديگري فرمود: البركة من قبر الحسين «عليه السلام» علي عشرة أميال. اين اختلاف اخبار كه بر حسب اقتضاء به عناوين مختلف ضبط شده، بنابر اختلاف مراتب فضيلت امكنه و مقتضاي ثبوت حكم است براي حرم حسيني كه تا سور شهر


وسعت داده شده است، و همه نمونه ي عظمت مقام شامخ حضرت ابي عبدالله الحسين «عليه السلام» است.

حاير در بعض موارد تعبير به ارض كربلا شده، چنانچه در افتخار كربلا با كعبه دارد كه يونس بن ظبيان از ابي عبدالله «عليه السلام» روايت كرده كه حضرت فرمود: هر گاه خواستي بروي به زيارت، بر شط فرات غسل كن، آن گاه لباس طاهر بپوش و پاها و قدمها را كوچك بردار، چه تو در حرم خدا و حرم رسول هستي.

صاحب «جواهر» مي نويسد: من انه لما كان القصر هو الأصل في المسافر. و بسياري از اين نصوص در دست است كه اعتبار آن براي شهر است، در اقتصار حرمين و مسجدين بالاخص نسبت به مسجد كوفه و حرم حسين ضعيف است، و اعتبار اين نصوص از جهت عمل مشهور نيست، بلكه براي طرق مختلف روات و تواتر آن است.

اما اخبار درباره ي حاير، در عرف خبر اطلاق بر قرب و بعد مي شود، و اختلاف مراد بر حسب اختلاف و تعبير است، مثلا آن كه مي گويد: شبي مانده نزد قبر حسين، ممكن است مراد خواب در شهر كربلا باشد كه بعد از قبر دارد، چنان چه عرف علماي لغت همين معني را اراده مي كنند؛ يا مراد ماندن در روضه و رواق و صحن باشد، چنان چه متقدمين از اين جمله چنين استنباط كرده اند مانند شيخ و ابن حمزه و يحيي بن سعيد جبلي در كتاب «السفر» و شيخ حر عاملي در «وسائل» و فاضل نراقي به اين معني اصراري هم احتياط كرده اند، مانند سيد نوري در «شرح نجات العباد» و شيخ ابي الفضل رازي در كتاب «شفاء الصدور في شرح زيارة عاشورا» و غيره.

شيخ جليل مفيد قدس سره در «ارشاد» پس از ذكر شهداي طف مي فرمايد: و الحائر محيط بهم الا العباس فانه قتل علي المسناة. و ابن ادريس حلي هم همين را اختيار فرموده كه: الحائر سور المشهد و المسجد عليه. از طرفي در خارج كربلا قبوري


هست كه زيارت آنها در عرف زيارت در زمين كربلاست، مانند حر بن يزيد رياحي، و شيخ نصرالدين علي بن حمزة بن الحسن الطوسي كه فاضل عالم و صاحب مصنفاتي بود و علي بن يحيي حناط از او روايت مي كند، و به نقل صاحب «امل الآمل» پدر شيخ الامام عماد الدين ابوجعفر محمد بن علي بن حمزة الطوسي صاحب وسيله است.

و شگفت آور از محدث نوري است كه در كتاب «اللؤلؤ و المرجان» مي نويسد درباره ي قبر حر: تاكنون معلوم نشده قبر حر در كجاست! از مفاد مقاتل و اخبار زيارات مي رساند كه در نفس حائر با ساير شهدا مدفون شده، گويا نظر محدث نوري از اين معني عبارت شهيد است در «دروس» كه مي فرمايد:

ان بعد زيارة الحسين «عليه السلام» فليزر ابنه علي بن الحسين و سائر الشهداء و أخاه العباس و الحر بن يزيد.

و ظاهرا محدث نوري اعلي الله مقامه متذكر نقل صاحب «نزهة القلوب» حمدالله المستوفي مورخ نشده اند كه مي گويد:

في ظاهر الكربلاء و قبر الحر الذي هو جده الثامن عشر تروه الناس، و الاولاد و الأحفاد أعرف بقبور أسلافهم.

و يا آن چه كه ذكر مي كند سيد جزايري در «انوار نعمانيه» از جماعتي از ثقات كه شاه اسماعيل صفوي چون بر بغداد تسلط يافت، آمد به زيارت حسين «عليه السلام» و شنيد برخي را كه بر حر طعن مي زنند، آمد سر قبر حر و امر كرد به نبش قبر او! چون شكافتند ديدند مانند شهيدي كه تازه شهيد شده باشد خوابيده، و عصابه و دستمالي به سر او بسته. شاه اراده كرد دستمال سر او را بازكنند، و اين همان دستمالي بود كه حضرت حسين «عليه السلام» بر سر حر بستند. چون دستمال را بازكردند، خون تازه شروع كرد آمدن، و هيچ چيز مانع بند آوردن خون نبود جز همان دستمال (عصابه)، از اين رو عصابه را به سر حر بست (و شايد نصف دستمال را هم براي تيمن برداشته باشد) و قبر


را پوشانيد، آن گاه امر كرد بناي مهمي بر قبر او نهادند و خادمي بر آن مقرر و موقوفاتي معين كرد، و گنبد و بارگاه حر از بناهاي شاه اسماعيل صفوي است.

اين بود عقايد فقها درباره ي حاير حسيني، و مسلم آن است كه حاير اكنون دائره اي است كه محور آن بارگاه حضرت حسين است و اطراف آن خيابان فلكه مي باشد.



فزوروا بالغري و كربلا

و بغداد و سامرا القبورا



و يثرب قد حوت منهم و طوس

قبور أئمة تحط المزورا



بطيبة نفسي و البقيع و كربلا

و طوس و سامرا و بغداد و النجف



قبور متي تلمم بها تستدم بها

سوالف معني مصطفاها و من تنف



بطيبة و الغري و أرض طف

و بغداد و طوس و سر من رآي



قبور أئمتي و هم هداتي

عليهم رحمة الرحمن تتري



قبور حضرت پيغمبر و ذراري پاك

بود نجوم زمين همچو انجم افلاك



به مكه و به مدينه به كربلا و نجف

به طوس و سامره و كاظمين تربت پاك



بهشت خاك معلي و جنت غرقد

رواق روضه ي روضان اين بلند افلاك



(مؤلف)