بازگشت

رباعي در مدح حسين






و الشمس قسم به روي نيكوي حسين

و الليل سواد طره ي موي حسين



آن سوره كه بي بسمله در قرآن است

بسم اللهش هلال ابروي حسين



(جوهري)



اي آن كه اقدم از همه ي ماسوي توئي

محرم به خلوت حرم كبريا توئي



ذات تو گر نبود ز هستي نشان نبود

مقصود حق ز هستي هر من و ما توئي



در فهم و عقل ممكني و واجب الصفات

در وهم عشق واجب ممكن نما توئي



اي مظهر خدا تو خدا نيستي ولي

اندر محيط علم خدا ناخدا توئي



عالم به خلق كائن و ما كان و ما يكون

از ما يري گرفته ز ما لا يري توئي



هم مالك الرقابي و هم صاحب اختيار

از جانب خدا به همه ماسوا توئي



عارف به حكم علت و معلول حاكم است

بر آن كه مبتدا به همه منتها توئي






تا وصف طلعت تو شنيدم به خويشتن

گفتم كه معني قسم و الضحي توئي



تا نقش بست صورت تو در خيال من

معلوم شد حقيقت بدر الدجي توئي



واجب ولاي تو به همه اولياء بود

باب النجات سلسله ي انبياء توئي



بر عصمت تو آيه ي تطهير شاهد است

با آن كه عين عصمت سر تا به پا توئي



شاها توئي كه تاج تبارك به فرق توست

فرزند يا و سين، خلف طا و ها توئي



هم جسم مصطفائي و هم روح مصطفي

مرآت و مظهر علي مرتضي توئي



نور دو چشم و زاده ي زهرائي اي حسين

يكتا برادر حسن مجتبي توئي



وصف صفات و ذات تو برتر ز فهم ماست

مدح تو بس كه خامس آل عبا توئي



داده است حق لواي شفاعت به دست تو

اي دست حق كه دست خدا را لوا توئي



روز جزا به ذاكر عاصبي شفيع باش

از بهر آن كه شافع روز جزا توئي