بازگشت

حسين و بقاء شريعت اسلام


أشهد أنك قد أقمت الصلوة و آتيت الزكوة

جزء اخير و علت تامه ي استحكام اركان دين اسلام به نهضت مقدس حسين «عليه السلام» بود، او بود كه امتياز بين حق و باطل را روشن كرد، و اختلافات فرق دين را پس از درگذشت رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» از بين برد، و هدف اصلي جدش را عملا به دنياي بشريت درس داد؛ اگر حسين «عليه السلام» در شدت عمل يزيد مقاومت نمي كرد، هرگز مكتب باقري و مكتب جعفري و مكتب رضوي موفق به نشر آن همه علوم و دانش نمي شدند.

نهضت حسين «عليه السلام» بني اميه را مضمحل كرد، بني مروان را متزلزل نمود، آل ابوسفيان را نابود كرد، سيادت را براي بني هاشم مسلم نمود، روحانيت را محترم ساخت، توجه مسلمين را به قرآن و شريعت جلب كرد، افكار و آيات فراموش شده را براي مردم تلاوت نمود. حتي از سر بريده حساسترين حكايات و قصص قرآن را براي مردم خواند تا همه متوجه حقيقت اسلام شوند، از طفل خردسال تا صحابه ي سالخورده


همه را دعوت به تجديد نظر در اصل دين و احكام شريعت نمود. جنبش خونين حسين «عليه السلام» سبب شد كه مردم، يك حركت شديدي كرده به احكام دين و فرامين قرآن و معني خلافت و امامت و سيادت و روحانيت واقف گردند. مظلوميت حسين «عليه السلام» موجب رشد فكري مردم مسلمان شد كه حق را چگونه بايد گرفت و از حقيقت چگونه بايد دفاع كرد. اگر يزيد حسين را در پناه خود محترم مي داشت، حتما دين اسلام به حال ضعف پيش مي رفت تا محو شود. اگر يزيد اين فاجعه ي مولمه را به وجود نياورده بود، لحظات آخرين شريعت طي مي شد، و جز نامي از آن باقي نمانده بود. بدون شك كشته شدن حسين «عليه السلام» خط سير مسلمين را عوض كرد. بدون ترديد اثر خون حسين «عليه السلام» يك حركت فكري براي مسلمين به وجود آورد، و معني دفاع از حق و حقيقت را درس داد. به يقين مظلوميت حسين «عليه السلام» سبب بروز حق و محو باطل شد، و غرائز عاطفه و محبت و عشق حقيقي را تقويت نمود، به طوري كه پيروان او به فداكاري عجيبي دست زدند و قيام خونخواهانه ي آنها سالها دامنه دار شد. خدا مي خواست چهره ي زيباي حقيقت روشن و نمايان شود كه بني اميه و بني عباس به شدت عمل خود درباره ي حسين «عليه السلام» بپردازند، و عكس العملش قوت و نيرو بخشيدن به دين باشد.

خوانندگان محترم اگر دست روي يك فنري بگذاريد، فشار دهيد، پس از دست برداشتن مي بينيد چند برابر ارتفاع اولين بلند مي شود و عكس العمل نشان مي دهد، فشار جاهلانه ي يزيد و بني مروان و بني عباس در شهادت حسين «عليه السلام» و اسارت زن و فرزندش و سير دادن سرهاي بريده و ظلم و بيدادگري نسبت به اولاد فاطمه و علويين و كشتار بي حدي كه از آنها كردند، همه موجب شد كه عكس العمل شديدي در عظمت اسلام نشان دهد، و مبدأ اين عكس العمل را در قادسيه و كربلا شناختند.

حضرت سيدالشهداء «عليه السلام» كه پيشوائي عادل و عالم و بافضيلت بود، مورد


تصديق و احترام و پيروي مسلمين بود، و لذا هر كاري او كرد مورد قبول مسلمانان واقع شد، و توجه دادن آن حضرت مردم را به قرآن و احكام دين در خلال خطب چندي كه در آن غوغاي جنگ بيان مي كرد، همه سبب ابقاء دين و تعظيم شعائر اسلامي و حيات جاوداني شريعت اسلام شد.

هر كس تاريخ شهادت حسين «عليه السلام» را خواند، بدون درنگ اعتراف به عظمت روح و سيادت او كرده، و بي اختيار مطيع و تابع فرامين او شده است.

شهادت حسين سبب تزييد شيعيان و دوستان حسين «عليه السلام» شد، تا آنجا كه فرقه ي اماميه بر همه ي فرق پيشي گرفت، و در علم و دانش و فرهنگ و معارف، تقدم و تفوق بر همگان يافت، و اين حماسه بدون دليل و مدرك نيست. كتب رجال شيعه، فهرست تأليفات شيعه، عمق تحقيقات شيعه، كتب احتجاجات و علوم و دانش، بهترين شاهد اين حقيقت است.

شهادت حسين، موجب شد كه نجف و كربلا مركزيت علمي شود، و در سايه ي زيارت حسين «عليه السلام» تأليفات و تصنيفات و تحقيقات وافري در فقه اسلام و اصول و فروع دين بنمايند و ميليونها كتاب به يادگار از علما و پيشوايان اسلامي باقي بماند، و همه ي اين آثار برجسته، اسباب پيشرفت شريعت و توسعه ي معارف دين و فرهنگ گرديد.

شهادت حسين «عليه السلام» بود كه فرقه ي شيعه را تقويت كرد، و آنها را در راه نشر حق و فضيلت بر همه ملل رجحان و برتري داد. و همين شهادت بود كه موجب شد كه در قاره ي بزرگ هند، ميليونها فداكار و علاقمند و هواخواه حسين «عليه السلام» بشوند، و آنجا كه چهار سوق بزرگ جهان بشريت است، شهادت حسين «عليه السلام» را بر همه ي دنيا عرضه دارند، و ممالك اسلامي به اين فاجعه ي عظمي قدري عظيم بگذارند، و لذا بايد گفت در حقيقت:



اين همه آوازها از شه بود

گر چه از حلقوم عبدالله بود




و بايد باز به انتظار تأثيرات عميق بيشتري از شهادت و خون حسين شد.



باش تا صبح دولتش بدمد

كاين هنوز از نتايج سحر است



شد بر سر سنان چو سر شاه تاجدار

افكند آسمان به زمين تاج زرنگار



افلاك را ز سيلي غم شد كبود روي

آفاق را ز اشك شفق سرخ شد كنار



از خيمه ها ز آتش بيداد خصم رفت

چون از درون خيمگيان بر فلك شرار



عريان تن حسين و به تارج داده چرخ

پيراهني كه فاطمه اش رشته پود و تار



نگرفته غير بند گران دست او كسي

آن ناتوان كز آل عبا مانده يادگار



رخها به خون خضاب عروسان اهل بيت

گشتند بي جهاز به جمازها سوار



آن يك شكسته خار اسيريش بر جگر

و اين يك نشسته گرد يتيميش بر عذار



كردند رو به كوفه پس آن گه ز خيمه گاه

وين خيمه ي كبود شد از آهشان سياه



چون راهشان به معركه ي كربلا فتاد

گردون به فكر سوزش روز جزا فتاد



(صبوحي كاشاني)