بازگشت

واقعه ي حره در سال شصت و سه


پس از شهادت حسين «عليه السلام» جمعي از بزرگان اصحاب پيغمبر «صلي الله عليه و آله


و سلم» از مدينه براي شام به ديدن يزيد رفتند كه به او اعتراض كنند از قتل پسر پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» عبدالله بن حنظله غسيل الملائكه، عبدالله بن ابي عمرو بن حفص بن مغيره ي مخزومي، منذر بن زبير و چند تن ديگر از اشراف اهل مدينه به شام رفتند يزيد مقدم آنها را گرامي داشت، و به هر يك ده هزار درهم و عبدالله بن حنظله كه مردي شريف، فاضل، عباد، بزرگ بود صد هزار درهم بخشيد و پذيرائي شاياني كرد تا شايد آنها ناديده انگارند. آنها وضع يزيد را ديدند و برگشتند به مدينه، مردم مدينه گفتند: يزيد را چگونه ديديد؟ گفتند: مردي شراب خوار، بي دين كه با رقاصه ها و ساز زنها سر و كار دارد، او با سگها بازي مي كند، قمار مي نمايد، و علنا مرتكب فسق و فجور است. همه ي مردم مدينه در مسجد پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» جمع شدند و متفقا گفتند: ما يزيد را از سلطنت و خلافت خلع كرديم، و با عبدالله بن حنظله موقتا بيعت كردند بر خلع يزيد.

خبر به يزيد رسيد، عامل و والي مدينه عثمان بن محمد بن ابي سفيان بود، هزار نفر از بني مروان را جمع كرد و به خانه ي مروان بن حكم رفتند و نامه به يزيد از جريان كار نوشتند. يزيد برآشفت، گفت: هزار نفر اموي در مدينه بوده و ساكت نشستند، تصميم گرفت مكه و مدينه را اصلاح كند.

سفاكترين حاشيه نشين مجلس او مسلم بن عقبة المري بود، كه به مسرف شهرت گرفت، او را خواست و اختيار به او داد و گفت: حق هيچ گونه عيشي نداري تا داد مرا از مردم مدينه بگيري! مسلم با پانصد سوار خونخوار حركت كرد، و هزار نفر بني اميه هم در مدينه به او ملحق شدند. [1] .

قهرمان جنايت دوران سلطنت يزيد، دو نفر بودند كه در زير آسمان، جاني تر و


خونخوارتر از آنها ديده نشد. اين دو قهرمان سفاك و بي باك، قسي القلب كار رسوائي را به جائي رسانيدند كه ابواب طعن و لعن بر روي يزيد و حزب اموي و خاندان مرجانه و بني سفيان بازكردند.

اول: عبيدالله بن زياد عامل بصره و كوفه و قهرمان جنايات طف بود كه شرح حالش را در شجره ي خبيثه نوشتيم.

دوم: مسلم بن عقبه كه از اهالي شام و از آن زنازادگان سيه درون شامي، به نام مسرف بن مرتاط بود، با 12 (دوازده) هزار شامي رجاله ي خونخوار مأمور قتل عام مدينه گرديد.


پاورقي

[1] کامل ابن‏اثير در وقايع سال 63 ص 310 ج 3.