عاشورا در ايران و عراق و هند و مصر
عاشورا در خاورميانه يعني عراق، ايران، قاره ي هند، سواحل شط، خليج فارس و
بحر اخضر داراي اهميت روز افزوني بوده، چنانچه امروز همه ي مردم معاصر مشاهده مي كنند.
اسماعيل حقي در كتاب «مجالس» خود چاپ قسطنطنيه در ايام سلطان عبدالحميد مي نويسد [1] : بر هر سالك، تزكيه ي نفس واجب است كه از راه روز عاشورا خود را مهذب كند و در اين روز خيرات و مبرات بدهد، ولي نه مانند رافضه روز ماتم و عزاي عمومي قرار دهند. آنگاه اضافه مي كند كه: شيعيان روز عاشورا را روز عزا و ماتم رسمي گرفته، و در منابر و مجالس از مجد و عظمت و شهادت حسين صحبت مي كنند و به ياد عطش آن حضرت، خود آن روز تشنگي مي خوردند.
ابن تيميه مي نويسد: روز عاشورا روز عزاي ملي است، و شيعيان آن روز را تمثيل و تشبيه مي سازند مانند روز عاشورا [2] .
در كتاب «امالي» ابن الشيخ در مجلس جمعه سلخ ماه رجب سال 457 مي نويسد: حضرت ابي عبدالله صادق «عليه السلام» فرمود: عاشورا روزي است كه حسين را كشته اند. قال «عليه السلام»: ان كنت شامتا فصم؛ در اين روز اعانت در قتل حسين كردند و اهل شام نذر مي كنند، در اين روز عيد مي گيرند و روزه را به شكرانه ي شهادت حسين مي گيرند كه خلافت در خاندان آل ابوسفيان قرار گرفت. آنگاه اضافه مي كند كه: روزه در مصيبت و شكر، درست نيست آن هم در مصيبت قتل پسر دختر پيغمبر خدا «صلي الله عليه و آله و سلم». [3] .
علي بن سلطان قاري مي نويسد: عاشورا در شهرهاي خراسان، عراق و ماوراء النهر
به صورت خاصي تجلي مي كند كه همه ي مردم لباس سياه مي پوشند و سر خود را مجروح مي نمايند (گويا قمه مي زده اند) و بدنهاي خود را مجروح مي كردند و دعوي داشتند كه دوستدار اهل بيت هستند. [4] .
علي مبارك پاشا مي نويسد: روز عاشورا در اين عصر در مصر، مردم در مشهد رأس الحسين جمع مي شوند و خود را به لباس ماتم مي آرايند، و محزون و مكروب از آغاز محرم در هر سال مجلس ذكر و مجد و عظمت حسيني را تشكيل مي دهند، و اين مجالس مزين به فرشهاي قيمتي و پارچه هاي حرير و اشياء عتيقه است، و طعام و غذاي فراوان تهيه مي كنند و به مردم به پاس شخصيت حضرت حسين «عليه السلام» اطعام و اكرام مي نمايند، آن گاه خطيب به منبر مي رود و خطبه مي خواند و قصايد فارسي و عربي در رثاء اهل بيت مي سرايد، و جمعي با او هم آهنگ شده به نوحه و عزاداري مشغول مي شوند، بكاء و تباكي و تأسف در اين مدت باقي است، سپس چاي صرف مي كنند و به خانه ها مي روند، و باز روزهاي ديگر تا شب عاشورا اين عمل ادامه دارد.
شب عاشورا گروهي بسيار را اطعام مي دهند و از اعيان و اشراف دعوت مي كنند، جمعيت بسياري دو ساعت از شب گذشته به صورت اجتماع كوچك و بزرگ به حالت صفوف منظم، در حالي كه هر يك شمشير برهنه در دست گرفته و لباس سفيد پوشيده، به طرف مشهد حسين مي آيند و آنجا صيحه مي زنند و مي گويند: حسين حسين، و گريه مي كنند و به سر و صورت مي زنند و گاهي با آن شمشير به سر مي زنند كه خون جاري مي شود، پس از مدتي كوتاه، از راه ديگري به منازل خودشان برمي گردند. آنگاه مي نويسد: ما شنيده ايم اين عمل به شدت در شهرهاي عجم اجرا
مي گردد. [5] .
شكري الوسي بغدادي در باب نماز كنار قبر پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» مي نويسد: در روايتي از ابن ام كلثوم نقل مي كند كه رخصت داده اند كنار قبر نماز خوانده شود.
آن گاه گويد: اين معني در كنار قبر حسين به صورت شگفت آميزي است كه مردم مانند كنار قبر پيغمبر به اختصار قانع نيستند، بلكه آنجا نوحه و گريه مي كردند و نماز مي خوانند و افضل اعمال دانسته، و اين زيارت و نماز و نوحه و عزاداري را سبب رضاي خدا در ماتم حسيني مي دانند، و در هر سال غوغائي در عاشورا در كنار قبر حسين در كربلا برپا مي شود و ويل و وائي بلند است. سپس اضافه مي كند كه: عادت اهل عراق اين شده كه عاشورا تعطيل كنند، و در بازارها و سر چهارراه ها و خيابانها و امكنه ي پر جمعيت به صفوف منظم دسته دسته مي گردند و اشعار و قصايد و مرثيه بخوانند، و لطمه به صورت بزنند و به سر و سينه بكوبند، و برخي با شمشير به سر مي زنند كه خون جاري مي شود. و اين سيره در عشر اول محرم هر سال جاري است، و شيعيان اهل هند و ايران و ساير ممالك به عراق در كربلا مي آيند و روز ماتم عمومي در شهادت حسين «عليه السلام» مي گريند.
و اهل مصر هم در اين روز، اطعام كرده و سفره هاي بسيار مي گسترانند و شكر زياد آب مي زنند، لوز و خرما و مويز و غيره تهيه مي كنند، همه را در سر معابر گذاشته تعارف مردم مي كنند تا ياد شهادت حسين و تشنگي و گرسنگي اصحاب او بنمايند.
اين سيره ي اهل مصر و عراق و ايران و هند ميراثي است كه از اسلاف، به آنها رسيده، و هيچ ديده نشده كه روز عاشورا خنده بر لب كسي باشد يا فرح و شادماني
نمايد، بلكه همه لباس ماتم پوشيده به صورت مرد عزاداري درآمده اند. [6] .
علي جلال حسيني مي نويسد: عاشورا در مصر نه تنها در مشهد رأس الحسين مردم جمع مي شوند، بلكه در مزار رقيه تجمع كرده چوبهاي عود آتش مي زنند و نمك و دانه ي صحرائي به آتش مي ريزند، و بخور آن را براي حفظ از چشم زدن و حسد بر خود مي دهند. و روز عاشورا آن چه در مدت سال نذر و تهيه كرده اند در آن جا مي آورند و در سفره هاي گسترده نهاده، مردم را دعوت به اطعام مي كنند. و در سال 1348 در پذيرائي از مردم از چاي و شربت و اطعام رستاخيزي بوده، و سپس خطيب به منبر رفته خطبه خوانده و اشعار فارسي سرود، و يكي پس از ديگري از خطباء در منبر به مجد و منقبت حسين بن علي «عليه السلام» پرداختند و مقتل او را به شرح لرزاننده و مؤثري براي مردم بيان كردند، به طوري كه صداي ضجه و گريه از مردم بلند بود و تا نيمه ي شب ادامه داشت.
در عصر روز جمعه 9 محرم سال 1349 بزرگترين مجلس و مجلل ترين محفل ذكر منقبت و مجد و عظمت حسيني تشكيل شد، ذكر نوحه و مرثيه و سينه زدن و دعاء براي مردم مسلمان و عالم اسلامي به فارسي و عربي ادامه داشت، و آن شب گروه بسياري از آن مجلس اطعام شدند. سپس گويد: من شنيده ام در شهرهاي ايران اين گونه مجالس ذكر مجد و منقبت حسين «عليه السلام» و سوگواري عاشورا در شهادت او با يك نظم و ترتيب مخصوصي برگزار مي شود. [7] .
از مجموع اين اخبار تاريخي قرون متماديه در ممالك اسلامي، استنباط مي شود
كه عاشورا تأثير خود را در جهان بخشيده، و يك نهضت عشق و علاقه در قلوب مردم ايجاد كرده كه ديوانه ي حسين «عليه السلام» شده اند.
و در سايه ي تشكيل مجالس سوگواري قيام ملي عاشورا، آيات قرآن و احاديث و اخبار آل محمد «صلي الله عليه و آله و سلم» بر گوش مردم خوانده مي شود، و اثر وضعي ديگرش اين است كه جود و بخشش و احسان و اكرام و اطعام فراوان در سايه ي شهادت حسين بين مردم متبادل مي گردد، و اساس دوستي و مودت را تحكيم مي نمايد. و اين رشته ي استوار تا دامنه ي قيامت برپا خواهد بود، زيرا حسين بن علي «عليه السلام» بزرگترين خدمت را به بشريت كرده است كه آنها را از قيد قبول ظلم و ستم و بندگي و ذلت و زبوني نجات داده.
پاورقي
[1] مجالس اسماعيل حقي ص 18 چاپ قسطنطنيه به نقل الحسين چاپ مصر ص 157 ج2.
[2] منهاج السنه ابنتيميه ص 11 ج 1.
[3] امالي ابن الشيخ ص 610 چاپ ايران.
[4] موضوعات قاري ص 122 به نقل الحسين چاپ مصر ص 158 ج 2.
[5] خطط علي پاشا ص 92، ج 1.
[6] مسائل الجاهليه محمد بن عبدالوهاب به شرح سيد محمود شکري آلوسي بغدادي در باب اتخاذ آثار انبياء ص 121 - ص 122 به نقل الحسين ص 159 ج 2.
[7] الحسين ص 161 ج 2.