بازگشت

حمله ي نيروي بصره به كوفه ؛ حمله ي نيروي بصره


مختار در دارالاماره قرار گرفت، و شب هشتم جمادي، عبدالله بن مطيع دست مختار را به بوسيد و به طرف بصره حركت كرد، و خروج مختار و اتفاق شيعه و سقوط كوفه را به مصعب بن زبير گزارش داد، و به جاي كوشش در اصلاح سعايت و تحريض و ترغيب به جنگ نمود. مصعب هم 14 هزار نفر قشون به عبدالله بن مطيع داد كه برود به كوفه حمله كند. او را از راه خشكي به طرف كوفه حركت كرد، خود مصعب هم با تيراندازان فراواني از راه دريا متوجه كوفه شد.

ابراهيم اشتر كه مردي بسيار مجرب و وارد بود، اطراف كوفه را هر روز سركشي


مي كرد تا مبادا كسي حمله كند. جاسوسان خبر دادند كه مصعب بن زبير با نيروئي از راه دريا و عبدالله بن مطيع از راه خشكي به طرف كوفه پيش مي آيند.

ابراهيم خبر را به مختار داد، و او هم رؤساي شيعه را دعوت كردند و شور نمودند تا چگونه دفاع كنند، در نتيجه قرار شد مختار در كوفه بماند تا مبادا شهر خالي باشد و دشمن از يك طرف وارد شود، و ابراهيم بن مالك در بيرون شهر مهياي لشكر بصره گردد. مصعب نامه هائي به قتله ي كربلا نوشته بود، از آنها كمك خواسته بود كه به محض ورود به نزديكي كوفه به آنها ملحق شوند. خوشبختانه جاسوسان پسر زبير به دست ابراهيم بن مالك گرفتار و دستگير شدند، ابراهيم هم با لشكري انبوه بيرون شهر رفت و نزديكي قريه ي مزار (مزار آرامگاه محمد نهشليه كه از اولاد حضرت علي «عليه السلام» بود مي باشد و به همين جهت آنجا را مزار گويند) تلاقي دو لشكر كوفه و بصره رخ داد. فرمانده ي لشر شيعه ابراهيم بن مالك، و سر لشكرانش: احمد شميط، ابن غارب، عبدالله بن كامل با جدي وافر و اتفاقي محكم قشون عبدالله بن مطيع را منهزم كردند، و جاسوس مصعب كه نصراني و به نام ابن كامل اسدي بود دستگير و از تمام جريان خبر يافتند. خود ابراهيم شخصا با لباس مبدل به لشكرگاه مصعب رفت، اول دستگير شد، ولي فرصت يافت و با پيغامي كه داده بود گفت: با شمشيري كه از اميرالمؤمنين «عليه السلام» دارم، ابن مطيع و ابن زبير را خواهم كشت. و شبانه آنها را تعقيب كرد تا به عبدالله بن مطيع دست يافت و او را كشت. مصعب شتابان عقب نشيني كرد، ابراهيم خواست آنها را تعقيب كند و بصره حمله نمايد، چون هدف بزرگتري داشتند رؤساي شيعه صلاح ندانستند و قشون كوفه مظفرانه برگشت. [1] .



پاورقي

[1] اولين امارت شيعه در کوفه.