كثير معلم، مردي بود كه مكتب خانه ي او در كوفه بسيار بزرگ و معروف بود، روزي آب سرد خورد و بي درنگ گفت: لعنت بر كساني كه حسين بن علي را لب تشنه كشتند. پسر سنان بن انس كه از سر لشكران پسر زياد بود و در واقعه ي كربلا شركت داشت، بشنيد و به پدر جريان را گفت، او هم نزد ابن زياد سعايت كرد، كثير معلم را زنداني كردند ولي چون تقصيرش ناچيز بود، در زندان آزادي داشت، همان جا با مختار آشنا شد و طرح مؤانست انداخت، و مختار هم به وسيله ي او با عبدالله بن عمر شوهر خواهرش مكاتبه كرد.