بازگشت

اولين رثاء بر حسين از عقبة بن عمرو السهمي به نقل شيخ مفيد در مجالس






اذا العين قرت في الحياة و أنتم

تخافون في الدنيا فاظلم نورها



مررت علي قبر الحسين بكربلا

ففاض عليه من دموعي غزيرها



فما زلت أرثيه و أبكي لشجوه

و يسعد عيني دمعها و زفيرها



و بكيت من بعد الحسين عصائب

أطافت به من جانبيها قبورها






سلام علي أهل القبور بكربلا

و قل لها مني سلام يزورها



سلام بآصال العشي و بالضحي

تؤديه نكباء الرياح و مورها



و لا برح الوفاد و زوار قبره

يفوح عليهم مسكها و عبيرها [1] .



اي گوهري كه چون تو نپرورده نه صدف

پروردگانت زار و تو آسوده در نجف



داري خبر كه نور دو چشم تو شد شهيد

افتاد شاه ناز تو از شرفه ي شرف



تو ساقي بهشتي و كوثر به دست توست

وين كودكان زار تو از تشنگي تلف



اين اهل بيت توست بدين گونه دستگير

اي دستگير خلق گناهي بدين ظرف



اين نور چشم توست كه ناوك زنان شام

دورش كمان گشاده چو مژگان كشيده صف



چندين هزار تن قدر انداز و از قضا

با اين همه خطا همه را تير بر هدف



هر جا روان ز سرو قدي جوئي از گلو

هر سو جدا ز تاجوري دستي از كتف



تا كي جوار نوح لب نوحه برگشاي

يعقوب سان بنال كه شد يوسفت ز كف






چون نوح بر گروه و چو يعقوب بر پسر

نفرين لا تذر كن و افغان يا أسف



چندي چو شكوه هاي دلش بر زبان گذشت

زان تن ز بيم طعنه ي شمر و سنان گذشت [2] .





پاورقي

[1] حجة السادة في حجة الشهاده ص 68.

[2] وصال شيرازي.