ورود اهل بيت به روضه ي پيغمبر
چون حضرت زينب كبري «سلام الله عليها» وارد شهر شد، مستقيما رو به طرف آرامگاه جدش به مسجد رفتند، آن جا دو دست به بازوان بگرفت و در مقابل جدش با گردن كج و اشك ريزان و دل سوزان گفت: يا جداه اني ناعية اليك أخي الحسين، و صيحه زد، پس از او سكينه عرض كرد: يا جداه اليك المشتكي مما جري علينا فوالله ما رأيت أقسي من يزيد و لا رأيت كافرا و لا مشركا شرا منه و لا أجفي و أغلظ فلقد كان يقرع ثغر أبي بمخصرته و هو يقول: كيف رأيت الضرب يا حسين. همه ي بني هاشم و خاندان رسالت «صلي الله عليه و آله و سلم» به حال گريه و زاري با زنان اصحاب و زنان قريش اطراف قبر رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» را گرفتند، و از قساوت قلب يزيد و مصيبتي كه بر آنها وارد آورده سخن گفتند و اشعار و مراثي سرودند.
رباب آن قدر گريه كرد كه چشمهايش خشك شد، و اين مرثيه اثر طبع رباب زن سيدالشهداء «عليه السلام» مي باشد:
ان الذي كان نورا يستضاء به
بكربلاء قتيل غير مدفون
سبط النبي جزاك الله صالحة
عنا و حبيت خسران الموازين
قد كنت لي جبلا صعبا ألوذ به
و كنت تصحبنا بالرحم و الدين
من لليتامي و من للسائلين و من
يغني و يأوي اليه كل مسكين
والله لا أبتغي صهرا بصهركم
حتي أغيب بين الرمل و الطين [1] .
در اين ابيات از جود و كرم و سيادت و بزرگواري حسين صحبت كرد، و
مي گفت: كيست ديگر آن كه مساكين و مستمندان و سائلين را به حداكثر جود و بخشش اكرام مي نمود؟
از اين تاريخ حضرت علي بن الحسين «عليه السلام» گوشه ي انزوا گرفت و در همه ي زندگي به گريه و ضجه و اشك ريختن پرداخت، و درد دل خود را در خلال ادعيه و اذكار بيان فرمود.
پاورقي
[1] تذکرهي ابنجوزي ص 151؛ امالي شيخ طوسي ص 66؛ رياض الاحزان ص 163؛ بحارالانوار ص 235 ج 10؛ اغاني 158 ج 14.