بازگشت

غرور يزيد


«ان الانسان ليطغي - أن رآه استغني»

بشر قهرا در زندگاني فردي نيازمند است، و هر چه نيازش در امور زندگي رفع شود به گمان آن كه خود در رفع احتياج كوشيده مغرور مي شود. از صفات رذيله ي بشري غرور و جهالت است كه بدون دليل و تفكر خود را بهتر و برتر و بالاتر و نيرومندتر از ديگران مي داند، مخصوصا كه وسايل اعمال مقاصد او هم فراهم باشد، بيشتر طغيان مي كند و بر عصيان مي افزايد. [1] .

گاهي اين عوامل قدرت و نيرو، دست دانشمندان و علماء مي افتد، و در مقابل بروز صفت غرور غالبا خدمتي هم انجام مي دهند. واي به روزگار ملتي كه حاكم و فرمان فرماي آنها داري تمام وسايل حكمراني باشد، و جاهل و نابخرد و شهرت پرست و مغرور، مست و مفتون كردار زشت خود هم بوده، به سگ بازي و ميمون بازي، كبوتر بازي و با سازندگان و نوازندگان و رقاصه ها مست باده و مغرور شهوات گردد.

يزيد جواني بود سي ساله كه تمامي قواي بدني او نيروي دفاعي و ادبي او در كمال قدرت بود. سلطنت مجهز و منقه معاويه كه نيم قرن در آن سعي كرده بود، بي زحمت به دست يزيد افتاد، و تو گوئي كه دولت واقعي زيرا «دولت آن است كه بي خون دل آيد به كنار» جواني در شعف شباب و كمال نيروي شهوي و جمع و تهيه ي كليه ي اسباب عيش و نوش جواني كه بيست سال است به سگبازي و شكار با تازي و بازي با ميمون و رقاصي و عيش و عشرت با زنان هر جائي خواننده و نوازنده به مي گساري عادت كرده، و چشمش به هر كه افتاده حزب اموي به هر قيمت بوده براي او تهيه و حاضر


كرده (مانند أرينب). اين جوان اكنون بر اريكه ي سلطنت و خلافت مسلمين نشسته، همه ي وسايل براي او فراهم است. مستي جواني، مستي شراب، قمار و برد و باخت كه مي باختند تا مقام و منصب بگيرند. مستي اعمال نفوذ، مستي بي نيازي، مستي قدرت همه ي اينها دست به دست يكديگر داده، و از همه بالاتر عقل و خرد او به غير از آنچه گروگان باده و مي خواري بوده، بقيه هم دست اعمال سياست اجنبي بود كه در گوشه ي دارالاماره ي او گاه گاهي به اشاره و مشاوره اقدام به عمليات سياسي مي كرد. بنابراين مقدمات، يزيد مست مغرور فرمان قتل حسين فرزند پيغمبر خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» را صادر كرده و اسرا را در بزم مي خواري و مي گساري خود احضار نمود، و چهارصد كرسي گذاشت و بزرگان و اعيان ملت و دولت را دعوت كرد تا غرور مستي خود را به مفاخره بگذارد، ولي از آنجائي كه خدا فرصت مي دهد و با لطف عام خود مهلت مي دهد تا يكجا ورق را برگرداند. همين مجلس با عظمت يزيد، سبب سقوط دولت او و اضمحلال سلطنت بني اميه و جوانمرگي يزيد شد. [2] .

آري!



لطف حق با ما مداراها كند

چون كه از حد بگذرد رسوا كند




پاورقي

[1] رذايل اخلاقي را در مکتب اسلام مفصل شرح داده‏ام، از خواندن آن کتاب غفلت نفرمايند.

[2] مقتل الحسين مقرم ص 50؛ مقتل خوارزمي ص 176 ج 1؛ اغاني ص 34 ج 16.