بازگشت

عبدالله بن عفيف


ابن زياد كه حاضر نبود كسي متعرض جنايت ارتكابي او بشود، غضبناك شده پرسيد: اين كيست؟ گفتند: عبدالله، عبدالله خودش گفت:

يا عدو الله أتقتل الذرية الطاهرة و تزعم انك علي دين الاسلام؟!

آيا حسين فرزند دختر پيغمبر اسلام را مي كشي، و گمان مي كني بر دين اسلامي؟!


ابن زياد در خشم شده، گفت: او را بگيريد، عبدالله داراي طايفه ي بزرگي از ازد بود كه برخي حاضر بودند، گفت: دفاع كنيد، در مجلس ابن زياد سادات قبيله ي عبدالله برخاستند دست و گريبان با عمال ابن زياد شده، عبدالله را از دست آنها گرفته به منزل بردند، اما پس از پائين آمدن از منبر، دستور داد محمد بن اشعث برود عبدالله را بياورد و او را آوردند گردن زد، و از همان روز دوازدهم انقلاب در كوفه برپا شد، و علم مخالفت از دولت يزيد بلند نموده برافراشتند. [1] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري ص 263 ج 6؛ رياض الاحزان ص 57؛ ابن‏اثير ص 34 ج 4.