بازگشت

سر بريده و تلاوت قرآن


با اندكي توجه مي توان بازار كوفه را به چشم دل ديد كه مردم، شهر را زينت كرده، و اطراف خيابانها و بازارها و پست بلند را گرفته به تماشاي اسراي كربلا متوجه هستند.

كجاوه هاي بي روپوش حامل زن و فرزندان ماتم زده، در بين آنها سرهاي بريده در حركت است. مردم هم در حال بهت و حيرت، گاهي اشك حلقه چشم آنها را پر كرده، و برخي از اين و آن سخن مي گفتند كه ناگاه صداي تلاوت قرآن بلند شد، همه ي گوشها متوجه است قرآن از ميان كشتگان؟! تا معلوم شد، سر بريده تلاوت قرآن مي كند. همه مانند توجه به ماه شب اول رمضان، به سر بريده چشم را دوختند، و


حركت لبها را مي بينند و مي خواهند بشنوند چه آيه اي را تلاوت مي كند.

آري مقام ولايت و تصرف و خرق عادت اين است كه سر بريده سخن بگويد تا معلوم شود صاحب اين سر، مرد آسماني است، شخصيت فوق العاده است، غير از امور عادي و مردم مادي است. زيد بن ارقم روايت كرده كه گفت: در وقتي كه سر مكرم امام حسين «عليه السلام» را در كوچه هاي كوفه مي گردانيدند، سر آن سرور برابر من رسيد، شنيدم كه اين آيه را مي خواند:

«أم حسبت أن أصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا».

از هيبت اين سخن و اعجاز اين سر بريده و تلاوت قرآن، موي بر بدن من راست شد، گفتم: والله سر تو اعجب از كار كهف و رقيم است. [1] .


پاورقي

[1] حبيب السير ص 202 ج 2؛ طبقات ابن‏سعد؛ تذکره‏ي ابن‏جوزي ص 149؛ چهارده معصوم؛ دمعة الساکبه ص 363.