بازگشت

حسين به تنهايي حمله كرد


كار مبارزه و جنگ در عاشورا به صورت ظاهر به نفع عمر بن سعد پيش مي رفت، از صبح تا بعدازظهر با دادن قريب ده هزار تلفات توانستند صد نفر بزرگ و كوچك از ياران حسين را كشتند.

در آن موقع كه ديگر حسين تك و تنها مانده بود و مردي جز علي بن الحسين سجاد آن هم مريض و ناتوان كسي دراين جبهه نبود، كه حسين بار ديگر خطبه اي خواند و خود را معرفي كرد و بر آن قوم حمله كرد، دو حمله ي شديد حسين «عليه السلام» پس از استنصار و غربت نمود.

يكي حمله با عباس بود كه دو برادر به دو ستون چپ و راست دشمن حمله مي كردند، و به روايت ديگر جناح و قلب و يمين و يسار را به هم پيوستند و كشتار زيادي نمودند.

عباس تكبير مي گفت، حسين حمله مي كرد؛ حسين تكبير مي گفت، عباس حمله مي كرد؛ يكي به راست ديگري به چپ، مانند شير ژيان و قهرمان غضبناك و دل به مرگ داده، بي باكانه مي كشتند، مرد و مركب روي هم مي ريختند و پيش رفتند تا آنكه عمر بن سعد و شمر از دو جانب فرياد كردند: بين آنها فاصله اندازيد. فاصله طولاني شد، حسين به طرف راست و عباس به طرف چپ مي رفتند تا كنار نهر علقمه شهيد شد، و حسين دست از جنگ كشيد.

در روايت ديگر مي نويسند: شخصا حسين به حمله پرداخت و به طرف شريعه ي


فرات پيش رفت، داخل شريعه هم شد ولي آب نخورد و يا به شريعه نرسيد.

ابوحنيفه دينوري مي نويسد:

و عطش الحسين فدعا بقدح من ماء فلما وضعه في فيه رماه الحصين بسهم فدخل فمه و حال بينه و بين شرب الماء. [1] .

و پس از جنگ فراوان و كشتار بسيار به مركز خود (قتلگاه) برگشت، در اين جنگ چنان شجاعت از خود بروز داد كه نظير نداشت، و چنان در فشار دشمن مقاومت كرد كه 72 زخم در بدنش رسيد و باز هم ايستادگي نمود، تا براي استراحت به گودال قتلگاه آرميد و خاكها را جمع كرده صورت روي خاك گذاشت و به راز و نياز پرداخت، در همان حال سنگي بر پيشاني اش زدند و تيري بر قلبش نواختند كه فرمود: بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله. سر به آسمان بلند كرد عرض كرد: پروردگارا! تو مي داني و اين قوم. در اين موقع شمر با ده نفر آمدند و با ضربتهاي بسيار از شمشير و نيزه و سنگ و تير و خنجر بر شخص سيدالشهداء تاختند و سر آن حضرت را از بدن جدا كردند.

اين جنگ ده ساعت ادامه داشت، تا دو ساعت و نيم به غروب جنگ به شهادت حسين «عليه السلام» خاتمه يافت. [2] .

وقتي شمر و خولي و سنان در قتلگاه مبادرت به قتل حسين «عليه السلام» مي كردند، به نقل اعثم كوفي چنان گرد و غبار تير بلند شد، چنان هوا تيره و تار شد كه ديگر مردم يكديگر را تشخيص نمي دادند و گفتند: حتما عذاب نازل شده است، و پس از مدتي غبار برطرف شد و هوا روشن گرديد. [3] .



پاورقي

[1] اخبار الطوال دينوري به نقل مقتل الحسين ص 64.

[2] به کتب زير مراجعه شود: اباالفضل ص 100؛ قمقام ص 156.

[3] تاريخ اعثم کوفي ص 202؛ تاريخ روضة الصفا 56 ج 3؛ حبيب السير ص 202 ج 2.