بازگشت

عاشورا از ديده ي طبري مورخ شهير


حسين سوار بر اسب شده آمد مقابل لشكر، شمشير به دست گرفته از زندگي محروم شايق به مرگ دشمن را دعوت به مباره مي كند، اما احدي جرئت به ميدان آمدن ندارد، امام «عليه السلام» به آن قوم حمله كرد، حمله سختي غضبناك، مردي شجاع و دلباخته شهادت در حالي كه همه ي اصحاب و فرزندان را از دست داده و كودك شيرخوار او را چنين كشتند، حمله كرد چون شير ژيان بر صفوف دشمن تاخت، بر ميمنه حمله كرد و اين رجز خواند:



الموت أولي من ركوب العار

و العار أولي من دخول النار



بر ميسره حمله كرد و اين رجز را خواند:



أنا الحسين بن علي

آليت أن لا أنثني



أحمي عيالات أبي

أمضي علي دين النبي



عبدالله بن عمار بن يغوث گفت:

ما رأيت مكثورا قط قد قتل ولده و أهل بيته و صحبه أربط جأشا منه و لا أمضي جنانا و لا أجرأ مقدما و لقد كانت الرجال تنكشف بين يديه اذا شد فيها و لم


يثبت له أحد. [1] .

گفت: قسم به خدا نديدم هيچ مرد جوان كشته و حادثه زده اي مانند حسين كه فرزندان و اصحاب و جوانان اهل بيتش را كشته باشند، و مانند او شجاعت و جرئت و قدرت بر جنگ داشته باشد، همان طور كه شمشير مي زد و پيش مي رفت، از صولت و هيبت شمشير شرربارش مردان شجاع زير دست و پا مي ريختند و فرار مي كردند، او اعتناء به احدي نداشت و گرم معشوق و مبارزه با دشمن بوده.

در اين موقع عمر بن سعد فرياد كرد: اي مردم!

هذا ابن الأنزع البطين هذا ابن قتال العرب احملوا عليه من كل جانب، فأتته أربعة آلاف نبلة و حال الرجال بينه و بين رحله.

گفت: اين پسر كسي است كه پشت گردنكشان عرب را به خاك نشانده و فرزند قتال العرب است كه چهل سال شمشير زد، گفتند: چه كنيم؟ گفت: از اطراف حمله كنيد. چهار هزار نفر رجاله اطراف خيام او را گرفتند و روابط او را قطع كردند و راه را بر او بستند.

حسين در حال حمله بر آنها صيحه زده فرمود:

يا شيعة آل أبي سفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم و ارجعوا الي أحسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون. [2] .



پاورقي

[1] تاريخ طبري ص 259 ج 6.

[2] مناقب ابن‏شهرآشوب ص 223 ج 2؛ لهوف ص 67.