بازگشت

عاشورا از نظر ابي مخنف


حسين «عليه السلام» پس از آنكه مأيوس از زندگي و عازم بر مرگ شد، لباس خود را محكم بر تن نمود، بندهاي زره را بست، عمامه را محكم كرد، كمربند زين را محكم نمود و در مقابل لشكر آمد آنها را موعظه كرد نصيحت فرمود، خود را معرفي كرد، به آنها كوچكترين اثر نبخشيد.

آري:



بر سيه دل چه شود خواندن وعظ

نرود ميخ آهنين بر سنگ



آنگاه شمشير كشيد بر قلب لشكر و آن رجز: أنا ابن علي الطهر من آل هاشم را خواند و سخت لشكر را به هم پيچيد، پس از آن مي نويسد:

و حمل علي القوم ثم رجع مركزه و حمل علي الميمنة و يقول:



القتل أولي من ركوب العار

و العار خير من دخول النار



سخت بر ميمنه تاخت آنها را پراكنده نمود.

ثم حمل علي الميسرة، حتي قتل الفا و خمسمأة سوي المجروحين.

سپس حمله كرد و آنها را به ميمنه دوخت و قلب را به جناح رسانيد تا 1500 نفر را كشت كه به خاك انداخت غير از مجروحين.

ثم رجع الي مركزه و يقول: لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.