بازگشت

خطبه ي 6


أنشدكم الله هل تعرفوني؟ قالوا: اللهم نعم، أنت ابن رسول الله و سبطه، قال: أنشدكم الله هل تعلمون ان امي فاطمة بنت محمد «صلي الله عليه و آله و سلم»؟ قالوا: اللهم نعم، قال: أنشدكم الله هل تعلمون ان أبي علي بن أبي طالب؟ قالوا: اللهم نعم، قال: أنشدكم الله هل تعلمون ان جدتي خديجة بنت خويلد أول نساء هذه الأمة اسلاما؟ قالوا: اللهم نعم، قال: أنشدكم الله هل تعلمون ان حمزة سيدالشهداء عم أبي؟ قالوا: اللهم نعم، قال: فأنشدكم الله هل تعلمون ان جعفر الطيار في الجنة عمي؟ قالوا: اللهم نعم، قال: فأنشدكم الله هل تعلمون ان هذا سيف رسول الله «صلي الله عليه وآله و سلم» أنا متقلده؟ قالوا: اللهم نعم، قال: فأنشدكم الله هل تعلمون ان هذه عمامة رسول الله أنا لابسها؟ قالوا: اللهم نعم، قال: فأنشدكم الله هل تعلمون ان علينا كان أولهم اسلاما و أجزلهم علما و أعظمهم حلما و انه ولي كل مؤمن و مؤمنة؟ قالوا: اللهم نعم.

قال «عليه السلام»: فبم تستحلون دمي و أبي الذائد عن الحوض غدا يذود عنه رجالا كما يذاد البعير الصادر عطشا.

اي مردم! شما را سوگند به خدا مي دهم آيا مرا مي شناسيد؟ گفتند: آري


تو فرزند رسول خدا و سبط علي مرتضي هستي، فرمود: شما را به خدا قسم آيا مي دانيد مادر من فاطمه ي زهرا يگانه دختر باقي مانده ي رسول خدا است؟ گفتند: آري.

فرمود: شما را سوگند به خدا مي دهم آيا مي دانيد علي بن ابي طالب پدر من است و از همه مردم در اسلام پيشي دارد و در علم و حلم و زهد و تقوا برتري دارد؟ گفتند: آري.

فرمود: شما را قسم مي دهم به خدا آيا مي دانيد جده ي من خديجه دختر خويلد،بزرگ عرب است و او اول زني است كه اسلام آورد؟ گفتند: آري. فرمود: شما را به خدا ياد مي كنم آيا مي دانيد حمزه ي سيدالشهداء «عليه السلام» و جعفر طيار عموي من هستند؟ گفتند: آري.

فرمود: اي مردم! مي بينيد اين همان شمشير است كه پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» به كمر مي بست من بر ميان بسته ام؟ گفتند: آري.

فرمود: آيا مي دانيد اين عمامه ي پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» بر سر من؟ گفتند: آري.

آنگاه آه سردي از دل پردرد بركشيد و فرمود: فبم تستحلون دمي؟ به چه دليل خون مرا حال دانسته ايد، و حال آنكه فرداي قيامت پدر من گناهكاران را از سر حوض كوثر مي راند؟

گفتند: همه ي اينها درست است اما يا بيعت، يا لب تشنه كشته شدن.

پسر پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» دستي به محاسن خود كشيد و فرمود: غضب خدا بر يهود شدت گرفت چون گفتند: عزيز پسر خدا است، و غضب خدا بر نصارا افزود وقتي كه گفتند: عيسي پسر خدا است، و غضب خدا بر مجوس غالب شد روزي كه به پرستش آتش پرداختند، و غضب خدا بر قومي شدت كرد كه


پسر پيغمبر خود را كشتند. فرمود: قسم به خداي يگانه كه هيچگاه اجابت اين جماعت را نمي كنم، تا وقتي كه با خون خود خضاب كرده خدا را ملاقات نمايم.

باز هم امام در اتمام حجت دم فرونبست و آياتي كه در باب مباهله و محبت ذوي القربي و سفينه و غيره بوده، همه را براي آن مردم قرائت فرمود، كه شايد از نيت خود منصرف شوند.

در هيچ يك اثر نكرد و به جاي ترحم بر آن حضرت عرصه را تنگ كردند تا به شهادت رسانيدند.

ألا لعنة الله علي القوم الظالمين.