بازگشت

خطاب به دشمن






تعديتم يا شر قوم ببغيكم

و خالفتموا فينا النبي محمدا



أما كان خير الخلق أوصاكم بنا

أما كان جدي خيرة الله أحمدا



أما كانت الزهراء أمي و والدي

علي أخا خير أنام المسددا



لعنتم و أخزيتم بما قد جنيتم

ستصلون نارا حرها قد توقدا



در اين موقع حضرت ابي عبدالله در مقابل سپاه دشمن آمد و شروع به خطبه فرمود:

أيها الناس! اعلمو ان دار الدنيا دار فناء و زوال... الخ.

فرمود: اي مردم! دنيا دار فنا و زوال است، و در هر ساعت اهل دنيا از حال به حالي در تحول و تغييرند.

اي مردم! آيا شرايع اسلام را شناختيد و كتاب خدا را تلاوت كرده ايد! آيا فهميديد كه محمد «صلي الله عليه وآله و سلم» بنده و رسول خدا مي باشد، پس از اين شناسائي كشتن فرزند او را از راه نابخردي و بيدادگري پيش گرفتيد؟... آب فراتي كه مانند شكم ماهي موج مي زند و يهود و نصارا و سگ و خوك از آن مي آشامند، شما بر روي فرزندان پيغمبر خدا «صلي الله عليه و اله و سلم» بسته ايد در حالي كه از رنج عطش و تشنگي جان مي دهند، واي بر شما.

باز كوفيان سيه دل گفتند: سخن كوتاه كن، تو را و اصحاب تو را از آب فرات بهره اي نخواهد رسيد، و تشنه كشته خواهيد شد.

چون عمر فرمان داد يكجا حمله به خيام حسين كنند تا ببينند حسين زنده است يا


خير، امام «عليه السلام» چون كوه آتشفشان از جاي حركت كرد و اين خطبه ي لرزاننده و آتشين را ايراد فرمود:

فصاح الحسين: ويلكم يا شيعة الشيطان! ان لم يكن لكم دين و لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا و ارجعوا الي أحسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون، أنا الذي أقاتلكم، و كفوا سفهاءكم و جهالكم عن التعرض لحرمي فان النساء لم تقاتلكم. [1] .


پاورقي

[1] مطالب السئول عمر بن طلحه شافعي ص 76.