بازگشت

اتمام حجت براي جنگ


قبل از شروع جنگ عمر بن سعد آمد نزديك، گفت: يا حسين! انزل علي حكم بني عمك، با پسرعمويت يزيد بيعت كن. در نظر من اين ننگ بدتر بود كه حسين را با يزيد پسرعمو مي خواند، در حالي كه ما ثابت كرديم بني اميه از عرب نبودند، بلكه از بدسيرتان رومي بودند.

قال الحسين «عليه السلام»: لا والله لا أعطيكم بيدي اعطاء الذليل و لا أفر فرار العبيد.

حسين «عليه السلام» فرمود: سوگند به خداي عالم كه هرگز دست خود در دست پليدي به ذلت نمي دهم و مانند غلام هم فرار نمي كنم.

آنگاه روي به قشون كرده گفت:

يا عباد الله «اني عذت بربي و ربكم من كل متكبر لا يؤمن بيوم الحساب».

گفت: من نزد خداي خود و خداي شما معذورم، و پناه مي برم به خدا از هر متكبر خودپسندي كه ايمان به روز حساب ندارد.

قال «عليه السلام»: موت في عز خير من حياة في ذل.

مرگ باعزت در نظر حسين بهتر است از زندگي در ذلت.

ديگر جاي درنگ براي جنگ نبود، مهياي جهاد شدند. و چون فرمان حمله عمر بن سعد صادر شد، گروهي از قوم دغاپيشه از اطراف به خيام حسين و اصحابش حمله كردند، اما چون نزديك شدند به خندقي برخوردند كه پر از آتش بود، همين موقع بود كه شمر فرياد كرد: يا حسين شتاب كردي در آتش دنيا قبل از آتش روز قيامت، سيدالشهداء با لبخندي فرمود: كيست اين مرد؟ گفتند: شمر است، فرمود: تو


سزاوارتري به آتش جهنم كه شتابان به سوي آن مي روي. [1] .

فقال «عليه السلام» له: يابن راعية المعزي أنت أولي بها صليا.

اي پسر گله چران (درباره ي مادر شمر و برخورد به او در بيابان و چوپاني بدوي سياه با آن زن مورخين همه نوشته اند؛ لذا امام «عليه السلام» او را پسر گله چران و چوپان، يعني ناپاك زاده معرفي فرمود: اي پسر پليد چوپان بياباني) تو شايسته تري به آتش، تا پسر پيغمبر آخرالزمان «صلي الله عليه و آله و سلم».


پاورقي

[1] مقتل الحسين ص 140.