بازگشت

حسين و مسابقه


«رجال صدقوا ما عاهدوا الله»

بشر در هر حال و در هر زمان و مكان باشد، مايل است جلب منفعت و دفع ضرر نمايد.

كمتر كساني كه دم از فداكاري مي زنند حاضر به كشته شدن هستند، و آنها كه خودكشي مي كنند يك جنون موقتي آنها را احاطه مي كند، وگرنه مرد عاقل و خردمند كمتر حاضر مي شود جان خود را فداي منافع ديگران كند.

شب عاشورا حسين «عليه السلام» يك مسابقه ي عجيبي گذاشت، فرمود: اي اصحاب! من به طرف مرگ و شهادت مي روم، و آنها كه براي طلب غنيمت و فتح و ظفر آمده اند بدانند كه جز قتل و شهادت چيزي نيست، اينك من مقام شهدا را براي شما مي گويم و اين مسابقه را مي گذارم، هر كس در آن سبقت گيرد من ضامنم كه به فوز عظيمي نائل گردد و هميشه زنده و جاودان باشد، نه پنجاه و صد سال.

اين مسابقه كه به سوي مرگ و نيستي طرح شد، برخلاف تمايل نفساني بود، اينجا بايد يا عقل قوي حكومت كند يا عشق قدم پيش گذارد.

كساني از عهدي شركت در اين مسابقه برمي آيند كه هدف عالي حسين «عليه السلام»


را مي دانستند و مقام او را در پيشگاه جدش و دربار حق جل و علا مي شناختند و حسين را امام مفترض الطاعه مي دانستند، اين دسته براي جان و خون خود ارزش قائل نبودند، بلكه در برابر مصالح عمومي مسلمين تسليم مسابقه ي حسين شده و شركت جستند.



عشق از اول سركش و خوني بود

تا گريزد هر كه بيروني بود



مسابقه ي حسين با اين شرايط كه بزرگترين مظهر آن گذشت از جان به نفع عموم مسلمين است در عالم نظير ندارد، آنها خوب حس كردند كامراني دنيا و سلطنت معاويه پشيزي ارزش ندارد كه ابواب لعن و طعن ستم ديدگان به سوي او بازگردد.

صفحات تاريخ از نام فداكاران پر است، اما فداكاراني كه دست از همه چيز بشويند و به سوي قتلگاه به پاي خود با كمال علم و اطمينان به شهادت بروند تا عقايد آنها باقي بماند، كمتر ديده شده است.

آنها رجالي بودند كه با ميثاق حق وفا نمودند و به شهادت دلباخته و حريص بودند، زيرا آنها فاصله ي كوتاهي بين خود و بهشت مي ديدند، و يقين داشتند آنچه مي دانند و مي بينند حق است، ولذا كوشش داشتند زودتر به مقصد برسند.