بازگشت

الرهيمه


رهيمه بضم و بالتصغير در 3 ميلي جهنه يا خفيه، و 17 ميلي طرف مغرب رحبه واقع است. [1] .

قافله ي مكه از بيضه با آن هيجاني كه در دل دوست و دشمن از خود ايجاد كرده بود و همه را مهياي آتيه رعب آوري نمود، به اين سرزمين رسيد، مردي را از اهل كوفه ملاقات كرد كه نامش «ابوهرم» بود او گفت:

يابن رسول الله ما الذي أخرجك من حرم جدك؟

چه شد از حرم جدت پيغمبر بيرون آمدي؟

فقال «عليه السلام»: يا أباهرم ان بني أمية شتموا عرضي فصبرت، و أخذوا مالي فصبرت، و طلبوا دمي فهربت، و أيم الله ليقتلوني فيلبسهم الله ذلا شاملا و سيفا قاطعا و يسلط عليهم من يذلهم حتي يكونوا أذل من قوم سبأ اذ ملكتهم امرأة فحكمت في أموالهم و دمائهم. [2] .

فرمود: اي اباهرم! بني اميه به من دشنام دادند، عرض و آبروي مرا بردند صبر كردم، اموال مرا گرفتند صبر كردم، خواستند خون مرا بريزند از مدينه


بيرون شدم، در مكه مي خواستند مرا بكشند حركت كردم و خدا مي داند چگونه و كجا مرا خواهند كشت، و به كيفر كشتن من خداوند لباس ذلت و خواري بر تن آنها كند، شمشير دشمنان را بر آنها مسلط نمايند، تا آنجا آنها را ذليل و خوار كند كه پست ترين قوم به شمار روند و مانند كشور سبأ كه زني بر آنها حكومت مي كرد و اموال و خون آنها را بريزد.

و در اينجا نيز همان پاسخي كه به برادرش محمد بن حنفيه و به سايرين داد بيان فرمود، و مجاري تاريخ و توطئه ي يزيد را در قتل او از دعوت وليد در مدينه و توطئه ي كفن پوشان مكه گوشزد كرد و فرمود: راهي است كه بايد بروم، شايد خداوند دين جدم را از دست اهريمنان بني اميه نجات دهد.


پاورقي

[1] معجم البلدان حرف راء.

[2] امالي صدوق ص 93؛ مقتل ابن‏نما ص 23؛ مقتل الحسين ص 97.