بازگشت

عيون


از حاجز به عيون آمدند گودالهائي است كه آبها در آن جمع مي شود، و عرب هر كجا آب باشد منزل مي كنند و اينجا فرودگاه زوار بصره است، در اين عيون فرزند زاده ي رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» با عبدالله بن مطيع العدوي برخورد فرمود، چون او فهميد كه پسر پيغمبر عازم عراق است شرفياب شد عرض كرد: يابن رسول الله! احترام پيغمبر اسلام را براي خدا نگاه دار و احترام قريش را در عرب، و تو را به خدا سوگند از اين سفر درگذر، و بدان كه اگر بني اميه دست به تو يابند هر آينه تو را خواهند كشت. حضرت با تبسمي او را پاسخ داد و فرمود: احترام به خدا و رسول «صلي الله عليه و اله و سلم» و قريش و عرب به اين است كه من زير بار زور نروم، و حركت كرد. [1] .

حسين «عليه السلام» فرمود: شماها گمان مي كنيد من به سرنوشت خود آشنا نيستم يا نمي دانم به كجا با چه شرايطي مي روم، حفظ دين اسلام و احترام كعبه و ابقاء نماز و زكات به اين است كه من اين سفر را بروم تا در لباس شهادت حرفهاي گفتني را بگويم


و حقايق را به گوش مردم برسانم، من مأمورم از جانب جدم رسول خدا كه قيام كنم براي گرفتن حق از دست رفته ي مسلمين و آزادي مردم را تجديد نمايم.


پاورقي

[1] ارشاد مفيد ص 204.