بازگشت

خطبه اي در مكه حين حركت


فقال: الحمدلله و ما شاء الله و لا حول و لا قوة الا بالله و صلي الله علي رسوله و سلم، خط الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاة، و ما اولهني الي أسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف، و خير لي مصرع أنا لاقيه، كأني بأوصالي يتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و كربلا، فيملأن مني أكراشا جوفا و أجربة سغبا لا محيص عن يوم خط بالقلم، رضي الله رضانا أهل البيت، نصبر علي بلائه و يوفينا أجور الصابرين، لن تشذ عن رسول الله لحمته و هي مجموعة له في حظيرة القدس تقربهم عينه و ينجز لهم وعده، و من كان فينا باذلا مهجته موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاني راحل مصبحا ان شاءالله.

مي فرمايد: فرزندان آدم را گريزي از مرگ نيست، مرگ مانند قلاده ي گردن بر آدميان احاطه دارد، و من به ملاقات اسلاف و گذشتگان خود آن اشتياق را دارم كه حضرت يعقوب به يوسف صديق اشتياق داشت. و پروردگار عالم براي من مشهد و مصرعي اختيار فرمود كه من ناگزير از


رفتن به سوي آن هستم، و آن زمين كربلا است كه مي بينم گرگان بين نواويس و كربلا اعضاي بدن مرا از هم قطع كنند تا شكمهاي خود را از آن انباشته نمايند، ما اهل بيت طهارت به رضاي خدا و خشنودي بر بلاي حق شكيبا مي باشيم تا به ما اجر صابران عنايت فرمايد، و هرگز جگر پاره ي رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» از او جدا نشود تا در بهشت عدن الهي به او برسد، و ترديدي نيست كه حق جل و علا به وعده ي خود وفا مي كند و چشم رسول خود را درباره ي قيام فرزندش روشن مي نمايد. هر كس آرزوي بهشت دارد و حاضر است سر و جان در راه محبت ما بدهد، حركت كند كه من در حال كوچ كردن هستم و بامدادان حركت خواهد نمود ان شاء الله.

همه حركت حسين را روز عرفه يا هشتم شب عرفه به طرف عراق نوشته اند. [1] .

سيدالشهداء اين خطبه را خواند و به هر يك از خويشان و اصحاب و انصار ده دينار داد.

آنگاه براي اقوام و ارحام مضاعف فرمود، و هر كس به يك نحوي سؤال مي كرد يا تقاضاي تجديدنظر در اراده ي او مي كرد، هر كس را به مقدار ظرفيت و معرفتش پاسخ داد و راضي كرد.

به جابر بن عبدالله انصاري كه گفت كوفيان با برادرش غدر كردند فرمود:

ان أخي الحسن فعل بأمر من الله و رسوله و أنا أفعل بأمر من الله و رسوله. [2] .


برادرم حسن به امر خدا و رسول خدا «صلي الله عليه و اله و سلم» عمل كرد و صلح نمود، من نيز به امر خدا و رسول، قيام مي كنم و عمل مي كنم.

به عبدالله بن جعفر فرمود:

اني رأيت رسول الله «صلي الله عليه و آله و سلم» في المنام و أمرني بأمر أنا ماض له، فسأله عن الرؤيا قال: ما حدثت بها أحدا و ما أنا بمحدث بها حتي ألقي ربي تعالي. [3] .

من جدم رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» را در خواب ديدم كه به من امر فرمود، و اكنون در اجراي امر او مي روم.

عبدالله بن جعفر پرسيد از كيفيت خواب، فرمود: هيچ كس تازه اي به وجود نياورده و من هم به امر او مي روم تا خداي خود را ملاقات كنم.



و مشت تؤم به العراق نجائب

مثل الفعام به تخب و ترسم



حفته خير عصابة مضرية

كالبدر حين تحف فيه الانجم



ركب حجازيون بين رحالهم

تسري المنايا انجدوا و اتهموا



يحدون في هزج التلاوة عيشهم

و الكل في تسبيحه يترنم



متقلدين صوارما هندية

من عزمهم طبعت فليس تكهم



بيض الصفاح كأنهن صحائف

فيها الحمام معنون و مترجم



ان أبرقت رعدت فرائض كل ذي

بأس و أمطر من جوانبها الدم



و يقومون عواليا خطية

تتقاعد الأبطال حين تقوم



ان هز كل منهم يزينه

بيديه ساب كما يسيب الاقم [4] .





پاورقي

[1] ابن‏نما ص 19؛ مناقب ابن‏شهرآشوب ص 212 ج 3؛ اخبار الطوال دينوري ص 242؛ خصائص الحسين ص 210؛ تذکرة الخواص ص 139؛ تاريخ ابي‏الفداء ص 190 ج 1؛ تاريخ طبري ص 215 ج 6؛ مروج الذهب ص 90 ج 2.

[2] مدينة المعاجز.

[3] ارشاد مفيد.

[4] اثر مرحوم سيد جعفر حلي رحمة الله عليه.