بازگشت

دنيا درس عبرت است


از دارالاماره ي كوفه خبري و اثري نيست

اما آرامگاه مسلم و هاني مطاف ميليونها مردم مسلمان است

اين دنيا با همه ي دنائت و پستي، درس حساسي به فرزندان خود مي دهد، اما مشروط بر آنكه حس ادراك باشد و از در و ديوارش درس عبرت گيرد.

شهر كوفه از بناهاي اسلامي است، و چون پايتخت اميرالمؤمنين شد، بني اميه كوفه را به نظر بغضاء و خصومت مي نگريستند چه ايرانيان شيعه و دوستان اهل بيت بلكه خردمندان و علماء اعلام اسلام و نابغين و عظماي علما كه در تأليف و تصنيف و تدريس و فضيلت سبقت بر ساير ملل داشته در كوفه بودند، و حتي در زمان حضرت صادق «عليه السلام» چهار هزار مدرس همه متفق القول در مسجد كوفه مي گفتند: حدثنا جعفر بن محمد الصادق. امروز هم با همه ي تطورات كوفه مسكن شيعيان و دوستان آل علي مي باشد. و چون بني اميه براي ريشه كن كردن شيعيان علي، كوفه را هدف انواع


قدرت خود قرار دادند تا با زجر و تهديد و تبيعد و قتل و ممنوعيت و محرومت از حقوق اجتماعي و غيره، دوستان علي را به كلي از صفحه ي روزگار بركنار سازند.آن همه فداكاري و فعاليت عكس العلملي نشان داد، و خون حسين همه ي آن تومار ظلم و ستم را بست و برهم پيچيد، خطب آتشين حضرت زينب كبري در بازار كوفه اركان سلطنت معاويه و خاندان آل اموي و آل زياد و آل مروان را متزلزل و منهدم و ويران ساخت، به طوري كه از دارالاماره ي كوفه و قصور سلطنتي آل زياد جز تپه ي خاكي كه پشت مسجد كوفه مزبله ي آن شهر است اثري باقي نيست، ولي جسد حضرت مسلم بن عقيل را كه با آن خفت و خواري در بازارها كشاكشان مي بردند، امروز مطاف ميليونها مردم مسلمان است و داراي گنبد و بارگاه و رواق و صحن و ضريح و حرم مطهري است كه به ديده ي احترام با كمال خضوع و خشوع مردم آن عتبه را مي بوسند و لعنت بر ستمكاران مي كنند.

چه درسي بالاتر از اين كه هاني بن عروه به پاس پناه دادن مسلم، كشته شد و امروز قبه و بارگاهي بس عالي و رفيع دارد، مردم از راههاي دور شد رحال مي كنند تا قبر هاني و مسلم را زيارت كنند. آيا اين بهترين درس عبرت براي تهذيب نفوس بشري نيست كه خود را مراقبت كنند و ستمكاري و ظلم و بيدادگري ننمايند و حقي را از كسي ضايع نكنند و هميشه يار مظلوم و خصم ظالم باشند؟

لحظه اي كه توجه كنيد، دو فرزند كودك مسلم بن عقيل كه مظلوم اجتماعي بودند و به دست شقي القلب ترين مردي كشته شدند، روزگار به قاتل آنها در حيات و مماتش فرصت نداد.

چه قساوتي! كسي فرزند و غلام خود را بكشد، زن خود را بكوبد، و براي يك جايزه ي خيالي دو طفل معصوم را به وضع فجيعي به خون بيالايد تا نزديك جاني مجهول الهويه مفاخره و مباهات به قتل و زاري خاندان ولايت كند. يا للعجب دعاي آن


كودك به هدف اجابت رسيد، و بدون دريافت جايزه با از دست دادن زن و فرزند و غلام؛ خود همان روز، همانجا به همان وضع به دست مقاتل كشته شد، و يكسره جهنم واصل گرديد، و اكنون قرنها است قبور طفلان مسلم مطاف نفوس قدسيه است كه به زيارت آنها مي روند و از خالص مال خود تقديم پيشگاه آنها مي نمايند «فاعتبروا يا أولوالابصار».