پاسخ يزيد به ابن زياد
يزيد جواني مست و مغرور و مخمور بود، اين اولين قدم فتح و فيروزي او بود كه به وسيله ي ابن زياد به دست آورد، زيرا او از مدينه و مكه به سبب حسين نگران بود و از كوفه هم چون مسلم رفته بود خطرناك مي ديد از نقاط ديگر كشور بيمي نداشت، و اينك ابن زياد كوفه را براي او آرام كرد، و با كشتن دو نفر و زندان كردن گروهي، آرامش كامل برقرار شد و نفوذ بني اميه باز استقرار يافت. فقط چيزي كه موجب وحشت يزيد بود، حركت حسين از مدينه به مكه و از مكه به عراق است، و چون مطمئن به سفاكي و خونخواري و بي رحمي ابن زياد بود، در ضمن اظهار تقدير و اعلان وصول نامه ي ابن زياد او را به قتل حسين بن علي مأمور كرده و نامه اي بدين مضمون نوشت:
أما بعد فانك لم تعد ان كنت كما أحب عملت عمل الحازم وصلت صولة الشجاع الرابط الجأش و قد أغنيت و كفيت و صدقت ظني بك و رأيي فيك و قد دعوت رسوليك و سألتهما و ناجيتهما فرأيتهما في رأيهما و فضلهما كما ذكرت، فاستوص بهما خيرا. و انه قد بلغني ان حسينا قد فصل من مكة
متوجها الي العراق فادرك العيون عليه وضع الأرصاد علي الطرق و احترس، و احبس علي الظنة و اقتل علي التهمة و اكتب الي فيما يحدث من خبر انشاءالله.
اي پسر زياد! گمان من درباره ي تو به خطا نرفته و همچنان بودي كه من دوست مي داشتم، كار و اقدام تو از روي حزم بود، تدبير و سياست تو مانند حمله ي يك قهرماني قوي دل بود، تو با اقدام خود ما را از هر تصميمي و سخني بي نياز كردي، و گمان و رأي مرا درباره ي خودت به مرحله ي ظهور آوردي كه تصديق مي كنم تو پسر زيادي، من فرستاده هاي تو را به حضور پذيرفتم و از آنها پرسشها كردم و با آنها محرمانه مذاكره كردم، آراء و نظريه ي آنها را چنانچه نوشته بودي، ديدم. آنها را نيكو نگاهدار و جاه و منصب بده، ولي موضوع مهم اين است كه شنيده ام حسين بن علي به قصد عراق از مكه بيرون رفته، بايد تو با جاسوسان و كارآگاهان محرم خود راهها را بازرسي كني و راهها را زيرنظر بگيري، و هر كسي را از او مظنون شدي، دستگير و زنداني كن، و به مجرد تهمت به قتل رساني و هر خبري كه شد به من گزارش بده.
قصيده ي دعبل شاهكار مراثي است كه مقابل حضرت رضا «عليه السلام» خوانده سه بار تكرار كرده. و حضرت رضا «عليه السلام» ده هزار درهم به او صله داد و او را دعا فرمود، و دو شعر به آن افزود كه برخي را ما نقل مي كنيم:
مطلع قصيده اين است:
تجاوبن بالارنان و الزفرات
نوائح عجم اللفظ و النطقات
مدارس آيات خلت من تلاوة
و منزل وحي مقفر العرصات
لآل رسول الله بالخيف من مني
و بالبيت و التعريف و الجمرات
ديار لعبد الله بالخيف من مني
و للسيد الداعي الي الصلوات
ديار علي و الحسين و جعفر
و حمزة و السجاد ذي الثفنات
و سبطي رسول الله و ابني وصيه
و وارث علم الله و الحسنات
منازل وحي الله ينزل بينها
علي أحمد المذكور في الصلوات
منازل كانت للصلاة و للتقي
و للصوم و التطهير و الحسنات
منازل أرباب الفضائل و النهي
و سادات سادات ليوث فلات
أفاطم لو خلت الحسين مجدلا
و قد مات عطشانا بشط فرات
اذا للطمت الخد فاطم عنده
و أجريت دمع العين بالعبرات
أفاطم قومي يا ابنة الخير و اندبي
نجوم سموات بأرض فلات