بازگشت

شهادت مسلم


ابن زياد از صراحت لهجه ي مسلم خشمگين شد، به او دشنام داد و حسين و علي و عقيل را نيز شماتت نمود، مسلم به او پاسخي نداد. سكوت مسلم بيشتر اين حاكم خونخوار را عصباني و خشمناك كرد، دستور داد او را بالاي قصر دارالاماره برند و آنجا گردن بزنند.

مسلم روي به محمد بن اشعث كرد گفت: به خدا قسم اگر تو به من امان نداده بودي تسليم نمي شدم، اكنون برخيز با شمشير خود از من دفاع كن. ابن اشعث به سخن او توجهي نكرد. ابن زياد روي به بكير بن حمران احمري كه مردي قسي القلب بود نمود گفت: برخيز و گردن او را بزن.

مسلم بن عقيل ضربتي به اين مرد زده بود و او در مقام انتقام بود، فرمان هم كه صادر شد، بكير مسلم را بر بالاي قصر برد. مسلم بن عقيل در راه بالا رفتن استغفار مي كرد از خداوند طلب آمرزش مي نمود و درود بر پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» مي فرستاد تا به بالاي بام رسيد، آنجا از بكير مهلت دو ركعت نماز خواست و اين اشعار سرود، مسلم در بالاي بام دو ركعت نماز خواند و گفت:



جزي الله عنا قومنا شر ما جزي

شرار الموالي بل أعق و أظلما






هم منعونا حقنا و تظاهروا

علينا و راموا أن نذل و نزغما



أغاروا علينا يسفكون دمائنا

و لم يرقبوا فينا ذماما و لا دما



فنحن بنوالمختار لا خلق مثلنا

بني أبت أركانه أن تهدما



فأقسم لولا جيشكم آل مذحج

و فرسانها و الحر فيها المقدما [1] .



شهادت مسلم را دينوري سوم ذيحجه نوشته [2] و همان روزي است كه حسين «عليه السلام» از مكه حركت كرد. سيد ابن طاوس مي نويسد: همان روزي كه (سوم ذي حجه) حسين حركت كرد، مسلم در كوفه شهيد شد.

ابن جوزي و ابي الفدا مي نويسد: روز هشتم ذي حجه بود كه مسلم شهيد شد و حسين حركت كرد [3] شيخ مفيد و كفعمي و مجلسي شهادت او را روز نهم عرفه مي نويسند كه روز دوم حركت حسين «عليه السلام» باشد. [4] .

مسلم مجموعا در اين شهر 64 روز از 5 شوال تا 8 ذيحجه توقف كرد.



عين جودي لمسلم بن عقيل

لرسول الحسين سبط الرسول



لشهيد بين الأعادي وحيد

و قتيل لنسل خير قتيل



جاد بالنفس للحسين فجودي

للجواد بنفسه مقتول



فقليل من مسلم ظل دمع

لدم بعد مسلم مطلول



أخبر الطهر أنه لقتيل

في وداد الحسين خير السليل






و بكاه النبي شجوا بفيض

من جوي صدره عليه مطول



و بكاه الحسين و الآل لما

جاءهم نعيه بدمع همول



كان يوما علي الحسين عظيما

و علي الآل اي يوم مهول



ما الي رزئك الجليل سبيل

فالي مسلم جعلت سبيل



ان يكن لي بكل عضو لسان

ما وفي لي بمسلم بن عقيل [5] .



(اثر: آيت الله سيد مهدي بحرالعلوم)

مسلم گفت: خداوندا! تو ميان ما و گروهي كه ما را اميدوار كردند و بعد تكذيب نموده فريب دادند حاكم باش. مردم زن صفت كوفه يعني همانهائي كه با مسلم هم بيعت كردند، اطراف قصر به تماشاي كار مسلم بن عقيل آمده بودند ازدحام غريبي شد، بكير بن حمران جلاد پسر مرجانه گردن مسلم را زده و سر او را پائين انداخت و جسد او را هم از بالاي دارالاماره بيرون قصر فرستاد.

خروج مسلم به نقل شيخ مفيد در «ارشاد» شنبه 8 ماه ذيحجه، و شهادت مسلم در روز چهارشنبه 9 ماه ذيحجه سال 60 هجري رخ داد. [6] .


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي؛ ارشاد مفيد؛ طبري ص 213 ج 6؛ رياض المصائب ص 259؛ ابن‏اثير ص 15 ج 4؛ لهوف ص 31.

[2] اخبار الطوال دينوري ص 242.

[3] تذکره‏ي ابن‏جوزي ص 139؛ تاريخ ابي‏الفداء ص 19 ج 5.

[4] ارشاد مفيد؛ مصباح کفعمي؛ بحارالانوار مجلسي ص 99 ج 10؛ تاريخ طبري ص 215 ج 6؛ مروج الذهب ص 90 ج 2.

[5] الشهيد مسلم ص 218.

[6] ارشاد ص 108.