بازگشت

پافشاري مسلم در جنگ


مسلم بن عقيل همچنان پابرجا بود و تا طرف عصر گروهي اطراف او را گرفتند.

ابن زياد هم از حربه ي خدعه و مكر و كيد باز ننشست و باز اشراف و بزرگان را مأمور تفرقه ي قشون كرد و از اين راه استفاده كردند، آنها در ميان انبوه جمعيت افتاده مي گفتند:

بيخود خود را به كشتن ندهيد، هر چه زودتر به خانه هاي خود برگرديد، زيرا سپاه يزيد به زودي از شام مي رسد و امير عبيدالله بن زياد عهد كرده اگر همين امشب متفرق نشويد مقرري شما و فرزندان شما را قطع كند، و بيگناه را به جاي گناهكار و دور را به جاي نزديك مجازات كند، چنان تنبيهي از شما مي كند كه هيچ مخالف و معصيت كار باقي نماند مگر به سزاي خود برساند.

تبليغات امويين در مردم اثر كرد و يكديگر را ملامت كرده، و زن و مرد را در ميان قشون مسلم فرستاده آنها را از گرد او متفرق مي ساختند.

اين تفرقه نشان مي داد كه چه مردمي سست عهد و سخيف الرأي بودند، ابن زياد هم مردم كوفه را بهتر از مسلم مي شناخت. مي دانست دين آنها دنياي آنها است، و هر كجا زر و زور باشد اين مردم آنجا جمع مي شوند.

از طرفي شاميان در بي باكي و قساوت و بي رحمي و جگجوئي شهرتي داشتند، و در جنگهاي جمل و صفين نشان دادند اهالي كوفه از جنگ با شاميها بيم داشتند، و لذا زود فريب خوردند و از يك دروغ چنان عقب نشيني كردند كه تاريخ آن را فراموش نمي كند.