بازگشت

ابن زياد به ديدن هاني رفت


ابن زياد با اطلاعي كه از جريان كار پيدا كرد، سراغ هاني را گرفت، گفتند: مريض است، گفت: مي خواهم به ديدن او بروم و به خانه ي هاني رفت، مسلم در اطاق ديگري بود و ابن زياد از هاني احوالپرسي مي كرد، عمارة بن سلولي كه از شيعيان بود به هاني گفت: خداوند دشمن را به پاي خود به خانه ي تو آورده،بهتر است او را بكشي و شر او را از سر مسلمين رفع كني. هاني قبول نكرد گفت: دوست ندارم در خانه ي من كشته شود. ابن زياد آمد و رفت و اتفاقا پس از يك هفته شريك اعور نيز مريض شد و چون مقامي ارجمند در نظر همه خاصه ابن زياد داشت، ابن زياد به عيادت او رفت و


شريك اين موقع را بسيار مناسب ديد و به مسلم بن عقيل گفت: در پس پرده باش و چون من آب طلبيدم تو بيرون بيا و او را بكش و از شر او خلاص شده، دارالاماره را تصرف كن.