بازگشت

ابن زياد در قصر دارالاماره


نعمان بن بشير والي سابق صداي مردم را شنيد و كلمه ي «يابن رسول الله» به گوشش رسيد، گمان كرد حسين بن علي «عليه السلام» به كوفه رسيد، درهاي قصر را بست و در پشت در گفت: كيستي؟ تو را به خدا از اينجا دور شو، به خدا آنچه به من سپرده شده به تو واگذار نخواهم كرد و صرفه ي خود را هم در جنگ با تو نمي بينم.

ابن زياد با تغير به او امر كرد در را باز كن، يكي از اهالي او را شناخت برگشت گفت: اي مردم! به خدا قسم اين شخص پسر مرجانه و ابن زياد است، به خدا حسين نيست.

نعمان هم ابن زياد را شناخت و در قصر را باز كرد، ابن زياد وارد دارالاماره شد و فقط همراهان را درون قصر برد و ديگري را راه نداد.

كوفه آن شب در حال اضطرابي مي گذرانيد و در انديشه ي آينده بود.

صبح فردا ابن زياد مردم را دعوت كرد به مسجد تاريخي كوفه، بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناي الهي چنين گفت:

اي مردم كوفه! اميرالمؤمنين يزيد مرا بر شهر شما حاكم كرده و اين مرز را به من سپرده، مقرري و حقوق شما را به اختيار من گذاشته و مرا امر كرده تا از مظلوم شما حمايت كنم و حق او را بگيرم و به مستمندان شما بخشش كنم، و به فرمانبر و مطيع شما نيكي نمايم، بنابراين من فرمان او را طاعت كرده نسبت به نيكان شما چون پدر مهربان هستم، و اما تازيانه و شمشير من به سوي كسي است كه اوامر مرا به جاي نياورد و نسبت به عهد با من مخالفت كند، پس بر هر كس لازم است در حفظ جان خود


بكوشد كه راستي كردار معرف شخص است نه گفتار و ترساندن [1] .

ابن زياد از منبر فرود آمد و با خشونت بسيار به كار گرفتن و بستن پرداخت، و اول نعمان بن بشير را به شام فرستاد، و بزرگان قبايل و عشاير و كدخدايان و بزرگان محلات و اصناف و نمايندگان و طبقات مختلف را دعوت كرد، و راهها را به دست جاسوسان سپرد و حكومت نظامي برقرار نمود، و از مدعوين خواست كه نام اشخاص غريب را براي او بنويسند، و اشخاصي كه مخالف با بني اميه و حكومت يزيد بودند معرفي نمايند.

همه ي تدابيري كه ممكن بود براي به دست آوردن مسلم بن عقيل به كار برد، و از طرق مختلف شروع به تفحص و تجسس كرد و گفت: نام تمام «حروريه» را براي من بنويسيد.

حروريه يكي از نامهاي خوارج است و آنجا اسم محلي است كه خوارج پس از خروج بر علي در آنجا تجمع يافتند. و منظور ابن زياد اين بود كه تمام كساني كه شبهه ي نفاق و شورش در آنها هست بشناسد و در ضمن مسلم بن عقيل را دستگير كند، و براي مدعوين خود گفت: هر كس در حدود و منطقه ي خانه اش اتفاقي رخ دهد نه تنها در پناه ما نخواهد بود بلكه خون و مال آنها هدر و مباح است.


پاورقي

[1] ابن‏اثير ص 10 ج 4؛ طبري؛ نفس المهموم ص 49؛ ارشاد مفيد.