بازگشت

سخنراني ابن مسعود


يزيد بن مسعود از قبايل ديگر دعوت كرد گفت: شما مرا چگونه تلقي مي كنيد؟ همه گفتند: به خدا سوگند كه تو در هيكل اجتماع ما به منزله ي ستون فقرات مي باشي و مجسمه ي فخر و به منزله ي سر ما هستي براي تن، تو در شرافت بهترين مقام را داري، و بر سايرين مقدمي. ابن مسعود گفت: اينك كه شما چنين به من مي نگريد، مي خواهم شما را به امر مهمي دعوت كنم، و شما را به سعادتي هدايت كنم، همه گفتند: ما همه شرط نصحيت را به جاي خواهيم آورد و آنچه به نظر ما رسد خواهيم گفت، و پشتيبان تو هستيم، اينك ما و تو.

ابن مسعود گفت: همه مي دانيد كه معاويه درگذشت و چه بد مرد بي قدر و اهميت و بي ارزشي بود، البته مي دانيد كه با مردن او خانه ي بيدادگري و تبه كاري ويران شد و اركان ستم متزلزل گرديد.

معاويه در زمان خود بيعتي گرفته بود، و با آن بيعت تصور مي كرد راه را شسته و كار يزيد را مستحكم كرده، ولي محال است آنچه او خواسته بشود. به خدا معاويه خيلي كوشيد ولي نااميد شد، خيلي مشورت كرد اما سرشكسته گرديد، امروز هم يزيد شراب خوار كه سركرده ي فساق است و از بزه كارترين فجار بشمار مي رود مدعي خلافت مسلمين شده مي خواهد بر همه حكومت كند، يزيد بن معاويه از علم و فضيلت بي بهره است، من به خدا سوگند مي خورم و سوگندم راست و به حق است كه جنگ و جهاد با يزيد به مراتب برتر و با ثواب تر از جنگ كفار مشركين است، و در برابر اين فاسق فاجر يك شخصيتي بزرگ هست و آن حسين بن علي بن ابي طالب است كه داراي شرافت خانوادگي و علم و زهد و رأي متين، و فضل غيرقابل وصف، و دانش بي پايان مي باشد. حسين بن علي در امر خلافت با سابقه ي سن و خويشاوندي پيغمبر


خدا و علي مرتضي از يزيد سزاوارتر و بهتر است، حسين نسبت به خردسالان مهربان و به سالخوردگان با احسان است. خداوند وجود او را براي ما حجت قرار داد، تا از پند و موعظت و راهنمائي و ارشاد او بهره مند و سعادتمند شويم، و تا اين نور آسماني در راه شما است نبايد گمراه شويد و بايد متذكر باشيد كه در جنگ جمل صخر بن قيس به سبب شما سرشكسته شد، و اينك بايد با ياري حسين بن علي از آن سرشكستگي بيرون آئيد كه هيچكس از ياري او كوتاهي نخواهد كرد. اينك من لباس جنگ پوشيه ام و مي دانم كسي كه كشته نشود خواهد مرد، و آنكه فرار كند نجات نخواهد يافت. پس در تصميم خود دقت كنيد و قيام نمائيد خداوند شما را بيامرزد.