بازگشت

اسرار وصيت نامه ي حسين


پسر پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» كه علت مبقيه ي دين اسلام بود و براي ابقاء احكام شريعت قيام كرد، بايد قدم به قدم احكام دين را زنده بدارد و به مردم برساند لذا سنت پيغمبر را در وصيت احيا كرد، و در آن اسرار خفيه ي دين را كه اعتراف و اقرار به ربوبيت حق و نبوت عامه و خاصه و موجوديت بهشت و جهنم و برپا بودن حق و حقيقت است، و اينكه روز قيامت حتما خواهد آمد و به جزاي اعمال نيك و بد آدمي خواهند رسيد، و كرده هاي دوران معاويه بي حساب نخواهد ماند، و در برانگيختن از قبر نامه ي عملش را بر گردنش خواهند انداخت. و در اين حقايق تعليمي آسماني، شك و ترديد نيست، و در آن روز حساب فساد و ظلم و تبعيض ستمي به كسي نمي شود، هر كس


گروگان اعمال خود خواهد بود، و بيان عقايد ضروري اسلامي را به مردم تلقين و تعليم فرمود: ضمنا اسرار قيام خود را كه براي رياست و زعامت و طلب مقام و منصب نبود بيان كرد، و فرمود: من فقط براي اصلاح امور مسلمين از مفاسد جاريه ي بني اميه قيام كردم و خون خود را در راه اين اصلاح مباح مي دانم تا دين مقدس اسلام زنده و جاودان بماند و ملت اسلام، مجد و عظمت خود را از سر گيرند و امت جدم از گمراهي و ضلالت بدعتهاي اموي نجات يابند.

قيام من فقط براي امر به معروف و نهي از منكر است، و اين سيره همان سيره ي جدم رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» است. اگر من ساكت بمانم، دين اسلام به كلي مضمحل و متلاشي و محو و نابود مي گردد، من به سيره ي جدم و پدرم اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب قيام مي كنم و دفاع از حق مي نمايم و خداوند اولي به حق است كه مرا ياري كند، و اگر هم خون من ريخته شد در مقابل ابقاء دين و احكام شريعت سيد المرسلين امر ناچيزي است. و من در اين قيام صبر مي كنم و تحمل هر رنج و مصيبتي را مي نمايم، اما زير بار زندگي به مذلت و خواري نمي روم.

حسين «عليه السلام» قيام كرد، آنچه كه در دوران معاويه محو و متروك مانده بود از ايمان به خدا و اقرار به نبوت خاصه ي پيغمبر خاتم النبيين، و اعتراف به ولايت و خلافت و وصايت اميرالمؤمنين «عليه السلام»، و يقين به حق و حقيقت قرآن و سير تكاملي از اين نشئه به نشئه ي ديگر و اينكه مرگ حق است و عقبات مرگ حق است و برزخ و حشر و نشر و بعثت و برانگيختن روز قيامت و بهشت و جهنم ايمان به جزا و سزا حق است، و همه به جاي خود باقي و برقرار است. و بشر بايد مؤمن به خدا و پيغمبر، قرآن و مرگ و اثر اعمال خود باشد، و با اين توجهات در اين نشئه عمل كند، ظلم و خودسري و بي دادگري ننمايد، و براي مردن انتظار بكشد وصيت كند حقوق خدا و پيغمبر و ائمه و مردم و زن و فرزند اقوام و عشيره را رعايت نمايد، همه ي اينها تعليماتي بوده كه حسين


«عليه السلام» در وصيت نامه ي خود ذكر فرمود.



بينش اهل حقيقت چو حقيقت بين است

در تو بينند حقيقت كه حقيقت اين است



نيست چشم دگران سوي حقيقت نگران

ور نه آن راست حقيقت كه چنين آئين است



من اگر جاهل گمراهم و گر شيخ طريق

قبله ام روي حسين است و همينم دين است



او چو بيناي حقيقت بود از ديده ي من

به حقيقت كه مرا چشم حقيقت بين است



نور او مبدأ من بود و معادم همه اوست

قصه ي بازپسينم خبر پيشين است



ماسوي عاشق رنگند سواي تو حسين

كه جبين و كفت از خون سرت رنگين است



پيكرت مظهر آيات شد از ناوك تير

بدنت مصحف و سيمات مگر ياسين است



در ضميرم سر سيمين تو در طشت طلاست

تا به كاس نظرم طشت فلك زرين است



باغ عشق است مگر معركه كرب بلا

كه ز خونين كفنان غرق گل و نسرين است



بوسه زد خسرو دين بر دهن اصغر و گفت:

دهنت باز ببوسم كه لبت شيرين است






شير دل آب كند بيند اگر كودك شير

جاي شيرش به گلو آب دم زوبين است



از قفا دشمن و اطفال تو هر سو به فرار

چون كبوتر كه به قهر از پي او شاهين است



در خم طره اكبر دل ليلا مي گفت:

سفرم جانب شام و وطنم در چين است



دختري را به كه گويم كه سر نعش پدر

تسليت سيلي شمر و سر ني تسكين است



(از: فؤاد)