بازگشت

دم راهي حسين


امام حسين «عليه السلام» در حين حركت، تمام فاميل خود را در مكه جمع كرد و به هر يك از بزرگ و كوچك ده دينار و يك شتر براي سواري داد، و روز سه شنبه روز ترويه هشتم ذي حجه بود كه از مكه خارج شد، و در اين موقع 86 نفر مرد از شيعيان و دوستان همراه او حركت كردند. [1] .



اي ساربان آهسته ران كارام جانم مي رود

و آن دل كه با خود داشتم با دلستانم مي رود



من مانده ام مهجور از او بيچاره و رنجور از او

گوئي كه نيش دور از او در استخوانم مي رود






گفتم به نيرنگ و فسون پنهان كنم ريش درون

پنهان نمي ماند كه خون بر آستانم مي رود



محمل مران اي ساربان تندي مكن با كاروان

كز عشق آن سرو روان گوئي روانم مي رود



او مي رود دامن كشان من زهر تنهائي چشان

ديگر مپرس از دل نشان كز دل نشانم مي رود



برگشت يار سركشم بگذاشت عيش ناخوشم

چون مجمري بر آتشم كز سر و جانم مي رود



باز آي و بر چشمم نشين اي دلستان نازنين

كاشوب و فرياد از زمين بر آسمانم مي رود



شب تا سحر مي نغنوم و اندر زكس مي نشنوم

وين ره نه قاصد مي روم كز كف عنانم مي رود



گفتم بگويم تا ابل چول خر فروماند به گل

وين نيز نتوانم كه دل با كاروانم مي رود



صبر از وصال يار من برگشتن از دلدار من

گر چه نباشد كار من هم دل از آنم مي رود



در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن

من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود



سعدي فغان از دست ما لايق نبود اي بي وفا

طاقت نمي آرم جفا كار از فغانم مي رود





پاورقي

[1] مطالب السئول ابن‏طلحه‏ي شافعي ص 12؛ عقد الفريد؛ طبري.