شمر بن ذي الجوشن
عسقلاني در «اصابه» مي نويسد: شمر نامش اوس بن اعور است و لقبش ذي الجوشن، زيرا وارد بر كسري پسر انوشيروان شد و او زرهي به او داد. اين مرد از خوارج و داراي قريحه ي شعر و ادب و شجاعت و قساوت بود.
ابن كلبي مي نويسد: زن اعور ذي الجوشن از خيام سبيع به طرف خيام قبيله ي كنده مي رفت، راه را گم كرد و تشنه شد، به چوپاني برخورد كه گوسفند مي چرانيد، از او آب خواست، چوپان گفت: آب مي دهم به شرط تمكين. آن زن تمكين كرد، و براي جرعه ي آبي ناموس خود را در اختيار چوپان نهاد و به شمر آبستن شد، و لذا حضرت ابي عبدالله «عليه السلام» در پاسخ او فرمود: يابن راعية المعزي أنت أولي بها. و به همين ترتيب كشندگان ابي عبدالله الحسين مانند اشعث بن قيس كندي، مجبر بن مره، شبث بن ربعي، و حصين بن نمير سكوني و زجر بن قيس جعفي و حجار بن ابحر و سايرين همه از زنازادگان بدطينت بودند كه گويا دست روزگار افراد شجره ي خبيثه را جمع كرده و به منطوقه:
ذره ذره كاندرين ارض و سما
جنس خود را هم چو كاه و كهربا
نوريان مر نوريان را طالبند
ناريان مر ناريان را جاذبند
دو صف مجاهدين طف صفوف فضايل به تمامي معاني و رذائل به تمام معاني بوده است، صف نور و رحمت و رأفت و محبت، صف ظلمت و شغب و كدورت و خباثت.
از تحفه حجاز براي امير شام
بسته به ريسمان چه گهرهاي شاهوار
كفار كوفه بين كه سوي شام مي كشند
سالار مكه را چو اسيران زنگبار