بازگشت

معاويه، زياد را براي تمرد قتل موالي سرزنش مي كند


اي برادر! من تاكنون هيچ پسري كه زاده ي ابوسفيان و بدين شومي و فطانت عمر را از رأي خود بازدارد نديده ام.

ابن ابي معيط به من خبر داد چيزي كه عمر را از اين رأي و كشتن مواليان و ايرانيان بازداشت، اين بود كه تو گفتي: خودم از علي بن ابي طالب «عليه السلام» شنيده ام كه مي فرمود: وقتي كه كار برگشت و اوضاع دگرگون گرديد، عجم (ايرانيان) به طرفداري دين با شما مي جنگند همانطور كه شما در ابتدا براي دين با آنها جنگ نموديد.

هم او فرمود: در آن هنگام خدا دست شما را از مردم عجم پر خواهد نمود و آن دلاوران و شيراني خواهند بود كه فرار نمي نمايند، و محقق است كه گردن شما را


خواهند زد و به اموال شما مسلط خواهند شد.

عمر پس از اين سخنان به تو گفت كه: من خودم هم اين خبرها را از علي «عليه السلام» شنيده ام و از پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» روايت مي نمود، و به همين جهت بود كه من به صاحب تو (ابوموسي) اين نامه را نوشتم و در نظر داشتم كه به تمام حكام و عمال ديگر خود بنويسم.

بنابراين تو عمر را از عزمي كه داشت برگردانيدي، سپس خود به من گفتي كه: تو او را تنها جهت تعصب از اين كار منصرف نمودي، و تو مردي جبون نخواهي بود كه آنچه را خود روايت نموده اي منكر كردي.