بازگشت

بخشنامه هاي معاويه


معاويه در بخشنامه هاي متعدد براي واليان نوشت:

در تمام ولايات، شهادت شعيه و اهل بيت را در امور قضائي قبول نكنيد، دوستان و شيعيان عثمان را پيدا كنيد و هر كه فضيلت او را نقل كرد او را در مجالس جاي دهيد و مقرب بداريد و اكرام بكنيد، و هر كس در فضيلت عثمان روايتي نقل كند نام او و نام پدرش و عشيره اش را به من بنويسيد.

حكام ولايات اوامر معاويه را چون كاسه گرمتر از آش به اجرا گذاشته، مردم مادي و دنياطلب هم براي آنكه از صله ها و انعام و اكرام معاويه برخوردار شوند و از طلا و نقره هاي او بهره اي برگيرند، در فضيلت عثمان مسابقه گذاشتند و جعل احاديث و اخبار بي شماري كردند. پس از گزارش واليان در كثرت فضايل عثمان، بخشنامه ي ديگري صادر كرد و در آن نوشت: با رسيدن نامه ي من به شما، مردم را وادار كنيد بر نقل كردن فضايل صحابه و دو نفر خليفه ي سابق بر عثمان، و نگذاريد يك روايت را كه درباره ي ابوتراب نقل شده ذكر شود مگر آنكه ضد آن را در فضايل خلفا بياوريد. و اين عمل نزد من محبوبتر است از ساير خدمات، و روشني چشم من بدين كار است. بكوشيد فضايل ابوتراب و دلايل مناقب او را پنهان و باطل كنيد كه فضايل نقل كردن


براي خلفاي سابق، شديدتر است و سخت تر است از علي و اهل بيت و شيعه ي او از نقل كردن فضايل عثمان.

باز كاغذ معاويه بالاي منابر بر مردم خوانده مي شد و آنها را در جعل اخبار شيخين و به زر و سيم و مقام و منصب و تقرب، تحريص و ترغيب و تشويق مي كردند. مردم بسياري از ابناء آن زمان اخباري بي حد در فضايل خلفا اختراع كردند كه حقيقت نداشت، و اكنون هم براي يك مجتهد از سوق عبارت جعل و ساختگي مطلب روشن و هويدا است. نمايندگان معاويه در كشورها و شهرستانها مي كوشيدند كه مردم اطراف هم نشسته و احاديث و اخبار جعلي در فضايل خلفا و عثمان و بني اميه را براي هم بخوانند و نقل كنند، تا كار به جائي رسيد كه رسما در منبرهاي جميع بلاد اسلامي اين رويه معمول شد، آنگاه به معلمين مكتب خانه ها مي سپردند كه اينگونه اخبار را به اطفال ياد دهند، و مناقب اهل بيت عترت و فضايل علي و اولادش را به گوش اطفال نرسانند. همانطور كه قرآن تعليم مي دادند، كودكان را به محبت معاويه و بني اميه تربيت كنند و علماء هم در مساجد و مدارس چنين عمل كنند، تا اين حد هم اكتفا نكرده بر دختران و زنان هم اين روش تعليم و تربيت را آموختند.