بازگشت

يزيد از نظر تربيت و شخصيت


ابن كلبي در كتاب «المثالب» و حافظ حنفي در «مثالب بني اميه» و ميداني در «بهجة المستفيد» نقل كرده اند: يزيد بن معاويه مادرش ميسون دختر بجدل كلبيه خود را به ابوسفيان پيوست و به يزيد آبستن شد. و نسابه ي بكري كه از علماي سنت است درباره ي آنها گفته:



فان يكن الزمان أتي علينا

بقتل الترك و الموتي الوحي



فقد قتل الدعي و عبد كلب

بأرض الطف أولاد النبي



دعي عبيدالله بن زياد است كه پدرش زياد مشهور به زنا بوده، و او در فراش ابي عبيده بني علاج ثقفي پيدا شد، و دعي ديگر معاويه است كه ابوسفيان زنا كرد با مادر زياد و نام او را دعي گفتند، و زياد را به نام زياد بن ابيه خواندند كه پدرش معلوم نبود. و مراد به عبد كلب يزيد بن معاويه است زيرا از عبد بجدل كلبي بوده و لذا حسين بن


علي «عليه السلام» او را دعي بن دعي خواند.

زبير بن بكار در كتاب «انساب قريش» مي نويسد: يزيد پسر معاويه صاحب سگها و كبوترها و بازها و تازيها بود، كه اكثر با سازندگان و نوازندگان و شاربين خمر سر و كار داشت، و اين تربيت خانوادگي مادري و پدري او بود كه با عبيدالله بن زياد در سر سفره ي شراب با هم به عيش و نوش مي پرداختند و مي گفت:



اسقني شربة تروي مشاشي

ثم صل فاسق مثلها ابن زياد



صاحب السر و الامانة عندي

و لتسديد مغنمي و جهادي



يزيد ميموني داشت كه نامش را ابي قيس گذاشته بود، و به اين حيوان شراب مي خورانيد تا براي او رقص كند. آن را يك لباس حرير سرخي پوشانيده بود و روي سرش كلاه خودي از ابريشم الوان تعبيه كرده. و با پوشش الوان تزيين مي كرد تا براي او برقصد. و يكي از شعرا در آن روز گفته:



تمسك أباقيس بفضل عنانها

فليس عليها ان سقطت ضمان



ألا من رأي القرد الذي سبقت به

جياد أمير الفاسقين اتان



ابن شهرآشوب مي نويسد: يك روز يزيد با امام حسن در مجلسي واقع شدند، يزيد به امام حسن گفت: من مدتي است تو را دشمن مي دارم، امام حسن فرمود: راست مي گوئي و من مي دانم، زيرا شيطان شريك پدرت در كار تو بود، و خداود در قرآن فرمود: «و شاركهم في الأموال و الأولاد» شيطان با هر شركت در اولاد او كرد، دشمني آل محمد را پيدا مي كنند.