بازگشت

آزاد شدگان اسلام


مورخين نوشته اند: بني اميه آزاده كرده شدگان طايفه ي ثقيف هستند، آنها اصلا رومي و از طبقات پست مسيحيان روم بودند كه در قوافل تجارتي قريش به شام كه مركز حكومت روم شرقي و بازار تجارت عرب بود، داخل قافله ي تجار حجازي شدند، و تجار قريش آنها را خريدند به مكه آوردند تا در سوق عكاظ از آنها استفاده كنند. چون مدتي در ميان عرب ماندند، با اطلاعات و استعدادي كه داشتند اهميتي يافته، و اولين شاخص آنها در مكه ابوسفيان پدر معاويه بود كه از دشمنان سرسخت اسلام گرديدند، بدترين و مكارترين و شقي ترين افراد اين خاندان بود كه از هيچگونه اذيت و آزار پيشواي اسلام و مسلمين دريغ نداشت.

بني اميه چون راه تجارت را در شام مي دانستند و تربيت شده ي مهد مسيحيت بودند، در ميان قبايل مكه به طرف منصب تجارت متمايل شدند تا از اين راه سرمايه اي به دست آورده و خود را در صف سادات قريش و پرده داران مكه، صاحب لواء تجارت نمودند، و از اركان قافله ي بازرگاني حجاز به سوريه شدند.


چون اسلام پديدار شد و به اين مناصب خاتمه داد و مال و منال را تحت الشعاع قوانين دين اسلام برد، بر آنها سخت گران آمد و با هر حيله و تدبير بود، مردم منافق و كفار قريش را عليه اسلام مي شورانيدند تا شايد اين نور را خاموش كنند ولي بالاخره پس از چند سال كوتاهي، مجبور به تسليم شدند و ظاهرا اسلام را پذيرفتند. پيغمبر اسلام كه از نفاق باطني و سوابق ديرينه ي آنها بي خبر نبود، گناهان آنها را بخشيد و ابواب رحمت خود را براي هدايت آنها گشود، اما چون مي دانست كه آنها مارهاي خوش خط و خالي هستند كه از فشار قدرت اسلام سر در دامن خود فرو برده اند، و با احساس گرمي و محيط مناسب دندانهاي زهرآگين خود را به جان مسلمين و اسلام فروخواهند برد. مردم مسلمان را از اين شجره ي خبيثه مطلع ساخت و خطر آنها را گوشزد فرمود، و در آيات قرآن كه خطاب به منافقين و دورويان بود مي فرمود: مراد بني اميه اند كه سبب نزول اين آيات شده اند تا سوره ي: «اذا جائك المنافقون» نازل شد فرمود: اكثريت اين دسته را بني اميه دورو و مزدور و مكار تشكيل مي دهند، و با اعمال پليد خود اساس اسلام را تخريب مي نمايند.

با مدركي كه در همين اوراق نگاشتيم، ثابت و مدلل داشتيم كه بني اميه اسلام را براي جلب منافع شخصي و استفاده از يك دستگاه وسيع حكومت قبول كردند، و از ابي سفيان گرفته تا آخرين افراد بني اميه (به استثناي عمر بن عبدالعزيز) كفر و نفاق خود را ظاهر ساخته اند، به شرحي كه در تاريخ اموي ضبط و ثبت شده است.

سخت ترين ساعات اين فعاليت، پس از رحلت پيغمبر بود كه ميدان براي استفاده ي امويان باز شد، و براي احراز جاه و مقام و منصب و فرمان فرمائي و جمع ثروت و دست انداختن به اموال مسلمين تشكيل حزب دادند و بر فعاليت خود افزودند، و سقيفه ي بني ساعده را به وجود آوردند تا در اواخر دوره ي خلافت عمر، نقشه ي حزب آنها قوت گرفت و براي اولين بار عثمان را كه از حزب اموي بود به خلافت نشاندند.


براي روي كار آوردن عثمان نقشه كشيدند كه قدرت عمر را درهم بشكنند و او را به قتل رسانند.