بازگشت

حسين علم به شهادت خود داشت


«اني أعلم اليوم الذي أقتل فيه»

اساس گفتار ما بر اين است كه در تمام جريان، مقام ولايت را درباره ي ائمه اثبات


كنيم، و امتياز فرقه ي اماميه با ساير فرق اسلاميه همين است كه ما معتقد به مقام ولايت درباره ي چهارده معصوم هستيم و آنها را متصرف در نشئه ي عالم طبع و ملك و ملكوت مي دانيم، و اين تصرف با علم و احاطه به تمام عوالم امكاني است. آنها نقشه ي عالم در زير نظرشان است و همه را با تمام علل و عوامل جزئي و كلي مبدأ و معاد آن مي دانند. و از آن جمله حضرت سيدالشهداء «عليه السلام» در مكتب نبوت و آغوش وحي و الهام به سرنوشت و وظيفه اي كه در اين راه دارد، كاملا آشنا گشته به مرتبه ي علم اليقين رسيده است.

و لذا در سطور زندگاني حضرتش بسيار مي بينيم كه مي فرمود: من براي كشته شدن آماده مي شوم. و مكرر مي گفت: مرا خواهند كشت. و اين سخن از سر هوا نبود بلكه از لسان وحي گرفته بود كه: «ما ينطق عن الهوي - ان هو الا وحي يوحي».

و باز دليل بر رابطه ي نوراني و علمي حسين «عليه السلام» با ملكوت اعلا اين است كه درباره ي تولدش گفته اند:

اذا ولد المولود منا دفع له عمود نور يري به أعمال العباد. [1] .

كه مراد از عمود نور تثبيت رشته ي محكم رابطه ي علمي ولايت مطلقه ي الهيه است كه از مركز وجود حسيني «عليه السلام» تا ساق عرش الهي ادامه دارد. و آنچه ابي عبدالله مي ديد در آن كشاكش بيدادگري بني اميه هيچ كس نمي ديد، و او خود را براي برطرف كردن تومار ستمكاري مهيا مي ساخت، و با علم خويش مي دانست جز او كسي سپر بلاي اسلام نخواهد بود.

او خود را وسيله ي ابقاي شريعت مقدسه قرار داده و در راه جاوداني دين از سر جان و مال و مقام و ناموس گذشت تا احكام دين اسلام باقي بماند، و قرآن نيز اين معني را


در ضمن يك آيه بيان فرموده است:

«عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحدا - الا من ارتضي من رسول» (آيه ي 26 سوره ي الجن».

ظهور علم غيب در شخصيت حسيني شاگرد مكتب نبوي و پرورش يافته ي رسول خدا و مصداق «حسين مني و أنا من حسين» ظاهر گرديد، حسين «عليه السلام» مي دانست با قيام او جنبشي عظيم در عالم بشريت پيدا مي شود و تأثيري عميق در عالم اسلامي دارد، و در اين انقلابات دامنه دار چهره ي زيباي حقيقت متجلي مي گردد و چشم بشر دنيا روي حقيقت را از چهره ي مجاز تشخيص خواهند داد، قدرت كامله ي الهي هم بنده ي فداكار و صدق خود را چنان تأييد كرد كه فرمود: چون تو هر چه داشتي در راه ما دادي، ما هم از عوالم امكان هر چه بود به اختيار تو گذاشتيم.

با اين مقدمه، حضرت حسين با علم به شهادت و از ديده ي دورانديشي، به كربلا رفت، و در مقابل يك قدرت مستبده يا ظالمانه قيام كرد و خود را به مهلكه نينداخت بلكه جاودان و پايدار گرديد تا قوانين آدميت را زنده و برقرار ساخت. حضرت حسين «عليه السلام» با علم يقين دست زن و فرزند را گرفت در يك بيابان بي آب و علف جا نمود، و هزاران نفر كه مانع قيام و تصميم او بودند همه را با يك منطق مستدلي و قانع كننده اي ساكت نمود، و به مقصد خويش حركت كرد. او مي دانست 72 نفر در مقابل 22 هزار نفر غيرقابل مقاومت است، او مي دانست يك جوان مثلا سيزده ساله در مقابل انبوه دشمن فتح ندارد، ولي چون مآل كار و نتيجه ي شهادت را به فتح و پيروزي مسلمين مي دانست، قيام كرد تا دين خدا باقي بماند و كتب آسماني مورد توجه بشر قرار گيرد.

از دلايل بارز علم حسين به شهادت آن است كه به ام سلمه فرمود: من مي دانم چه روز و چگونه كشته مي شوم و اصحاب و انصار و فرزندان من شهيد خواهند شد، به ام


سلمه فرمود:

اني أعلم اليوم الذي أقتل فيه والساعة، و أعلم من يقتلني و من أهل بيتي و أصحابي، أتظنين انك علمت ما لم أعلمه و هل من الموت بد فان لم أذهب اليوم ذهبت غدا.

و به عمر اطرف فرمود: ان أبي أخبرني بأن تربتي الي جنب تربته أتظن انك تعلم ما لم أعلمه.

به محمد بن حنفيه فرمود: شاءالله أن يراني قتيلا و يري النساء سبايا.

و به پسر زبير فرمود: لو كنت في جحر هامة من هذه الهوام لاستخرجوني حتي يقضوا في حاجتهم.

و به عبدالله بن جعفر فرمود: اني رأيت رسول الله في المنام و أمرني بأمر أنا ماض له.

در نزول بطن عقبه به اصحاب فرمود: ما أراني الا مقتولا فاني رأيت في المنام كلابا تنهشني و أشدها علي كلب أبقع.

و چون عمرو بن لوذان از كوفه برمي گشت فرمود:

ليس يخفي علي الرأي و لكن الله لا يغلب علي أمره و انهم لا يدعوني حتي يستخرجوا هذه العلقة من جوفي.

در تمام اين كلمات و مناظرات با تمام كساني كه درباره ي رفتن به كوفه سخن مي گفتند، به همه تصريحا و تلويحا فرمود: من براي كشته شدن آماده شده ام.

وصيت در مدينه، در مكه، بيانات بين راه، مذاكرات موقع ورود به كربلا، مذاكرات شب عاشورا با حضرت قاسم، قبل از ظهر عاشورا با عليل بيمار و وصيت و وداع با خواهرش، همه نمونه ي كامل علم اليقين ابي عبدالله «عليه السلام» بوده است.



پاورقي

[1] مقتل حسين مقرم ص 12 به کتاب بلاغت الحسين مراجعه شود.