بازگشت

حسين و صبر و شكيبايي


«لقد عجبت من صبرك ملائكة السماء»

بردباري و شكييائي، يكي از شرايط مسلم موفقيت است، به حدي اين غريزه در آدمي ارج و ارزش دارد كه در ملل راقيه ي جهان به نام سياست مماطله و مسامحه و مجامله بر هر مشكلي فائق مي گردند.

صبر و شكيبائي از صفات فاضله ي انساني است، و علماي اخلاق صبر را سه قسمت كرده اند: صبر در نعمت، صبر بر معصيت، صبر در بلا. و ما شرح مفصل آن را در كتاب «مكتب اسلام» نوشته ايم. آيات و احاديث بسيار درباره ي صبر در دست است، اشعار و آثاري فراوان از تجربه ي اعمار گذشتگان درباره ي صبر در دست است كه اين كتاب از آن مبحث خارج است.

آنچه مسلم است صبر و اميد دو ركن مهم زندگي و سرمايه ي حيات آدم است، هر


وقت اميد تمام شود و صبر و حوصله نباشد، آنوقت است كه زندگي خاته يافته است.

حوصله و صبر در مصيبت بالاترين درجه ي اين صفت فاضله است، و در ميان طبقات مختلف بشر، انبياء فاضلترين صفوف بشري را تشكيل مي دهند، و در ميان تمام انبياء و اولياء هيچ يك به قدر حسين «عليه السلام» در مصيبت وارده، صبر و شكيبائي نشان نداده اند. بشر جاهل هميشه دشمن علم و ارشاد بوده، و پيغمبران را به جرم هدايت و رهبري، بسيار شكنجه و آزار رسانيدند. اره بر فرق آنها گذاشتند، در ميان صندوق آهني فشردند، زير تخته سنگ گذاشتند، در آتش افكندند، در دريا غرق نمودند، با شمشيرها بر فراش آنها تاختند، انواع عذاب و شكنجه را به آنها وارد كردند و همه صبر و شكيبائي را تا حدي نمودند، و در فشار سخت قوم خود را نفرين كردند، و از خداوند عذاب براي آنها درخواست نمودند. خالق متعال هم برحسب حفظ مقام رسالت خود، اقوام طاغي و ياغي را به عذاب دردناك خود مبتلا ساخت. و چند هزار آيات قرآن درباره ي قصص و حكايات گذشتگان است كه در كتاب «تاريخ انبياء» مفصل شرح داده ام.

در ميان همه ي اين پيغمبران، حوصله و بردباري هيچ يك به اندازه ي حسين نبوده، و شرايط سخت زندگي هيچ كس در سطح شرايط ناگوار زندگي حسين نبوده، و دشمن هيچ يك هم غدارتر و مكارتر از دشمنان اسلام در عصر حسين و پدرش نبودند، مصيبت هيچ يك هم به عظمت مصيبت حسين نبوده. و با همه ي اين مقدمات چنان صبر كرد، چنان شكيبائي نمود، چنان تحمل و بردباري نشان داد، چنان حوصله صرف كرد كه نه تنها عقل آدمي در برابر توجه به آن عاجز و حيران مانده بلكه آسمانها نيز در شگفتي و حيرت فرورفتند.

صبر و حوصله ي حسين به قدري بود كه جبرئيل درباره ي صبر و عطش او گفت: ملائكه ي آسمان از صبرش انگشت حيرت به دندان مي گزند، و آنقدر صبر مي كند كه


پوست بدن اطفالش از تشنگي به هم جمع مي شود، و لبهايش از رطوبت خالي و خشك مي گردد و باز هم به دشمن نفرين نمي كند بلكه آنان را به دعا هدايت مي فرمايد، و مي گويد: خداوندا اين قوم را هدايت فرما صغيرهم يميته العطش و كبيرهم جلده منكمش.

مورخين و مقتل نويسان همه نوشته اند: بقدري صبر حسين در مصيبت بااهميت و عظمت بود كه در روي كره ي زمين مصيبتي چون مصيبت او رخ نداده، و از بزرگترين آثار مصيبت او صبر حسين است.

حسين تمام مصائبي كه بر پيكر جدش وارد آمد، ديد و صبر كرد. سقيفه ي بني ساعده، بردن علي را با ريسمان به گردن براي بيعت ديد و صبر كرد، 25 سال خانه نشيني پدرش كه از افاضل بشر بود، جنگهاي جمل و صفين و نهروان و شهادت پدر را در قبال دشمن مسلمين ديد و صبر كرد، فشاري كه بر حسن برادرش آوردند و صلح اجباري و عمل نكردن بدان و جناياتي كه در مدت بيست سال معاويه نسبت به دوستان پدرش كرد، و قتل و كشتاري كه او از طفل پنج ساله شروع نمود تا پيرمرد هفتاد ساله همه را ديد و صبر كرد، كشتن مرداني را مانند حجر بن عدي و يارانش ديد و تحمل نمود، آنقدر حزب اموي در حكومت خود فشار به شيعيان و دوستان علي آوردند و بيت المال مسلمين را وسيله ي تمتع فردي و اجتماعي قرار دادند و اسلام را سبب سلطه بر جان و مال عرض و ناموس مردم قرار دادند، و همه را به حسين خبر دادند و خود مي ديد و صبر مي كرد كه جريان بيشتر مجاري تاريخ بيست ساله را بلكه دوره ي عمر حسين را در همين كتاب مي خوانيد.

همه ي اينها را ابي عبدالله از نزديك و دور مي ديد و صبر مي كرد، تا روزي كه معاويه مرد و يزيد بر اريكه ي سلطنت پدر نشست و حسين هم با او عهد و پيماني نداشت، قيام كرد. در قيام گرفتن حق اول خواستند در مدينه او را غافلگير كرده بكشند.


با صبر و متانتي شبانه با زن و فرزندانش خارج شد به مكه رفت، در مكه بر او سخت گرفتند و سي نفر را معين كردند كه در حال طواف بر او بتازند چنانچه قريش بر فراش پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» تاختند، كه با صبر و متانت بي نظيري روز هشتم ذيحجه همان روزي كه هزاران هزار مردم وارد مكه مي شوند، حسين از احرام خارج شد و محل شده حركت كرد و صبر نمود، در بين راه همه ي مصائب از شهادت مسلم و شماتت دشمن همه را شنيده صبر كرد، چه خوابها، چه تفألهاي بد كه براي او گفتند و همه را شنيد و صبر كرد، تا رسيد سر دوراهي كوفه و عراق، حر را با يارانش همه را سيراب كرد و چند روز بعد همان مردم آب را به روي او و زن و فرزندش بستند صبر كرد.

سي هزار نفر قشون مجهز براي جنگ يك نفر فرستادند، تسليم نشد، بيعت هم نكرد و حاضر براي جنگ گرديد و باز صبر كرد، مصائب زن و فرزند و بي آبي و محاصره و شهادت روز عاشورا يك مرد 57 ساله كشته بيش از صد نفر را به دست خود بلند كرده و زير بغل گرفت و كنار خيمه هاي خالي شده پهلوي هم گذاشت. و هر دفعه كه خواست آن قوم قسي القلب را موعظه كند، با تير و شمشير و نيزه و سنگ او را پاسخ دادند، همه را صبر كرد. اين صبر مثل اعلاي فضيلت است كه حسين تا آن دم آخر با حمله اي كه دشمن به خيامش كرد باز هم صبر و متانت را از دست نداد و عرض كرد: خدايا! من به عهد خود وفا كردم، تو قوم مرا هدايت كن. اي دادستان جهانيان! تو بين من و اين قوم حكومت فرما. اين مقام صبر بود كه جهانيان را به حيرت انداخت، و بالاتر از او صبر خواهرش بود كه علت تامه ي اين مصيبت و جزء اخير قيام حق طلبانه ي حسيني بوده و مصائب اسارت را ديد و همه را صبر كرد و در حساب ارشاد و هداي حق گذاشته از خداوند رستگاري ملت اسلام را طلب كرد، خداوند هم به سرعتي كه چشم روزگار نديده اركان سلطنت يزيد را دگرگون كرد و بني اميه را متلاشي نموده، و نام حسين را براي هميشه زنده و جاودان قرار داد.