بازگشت

حسين و شجاعت


«ان الشديد ليس من غلب الناس و لكن الشديد من غلب علي نفسه»

در مكتب تربيتي اسلام آموخته شده كه شجاعت يك ملكه ي نفساني است و نسبت آن بسته به نسبت قوت قلب است، هر اندازه نفس قدسي انسان قويتر و نيرومندتر باشد انسان شجاعتر است، و در كتب اخلاق ملكه ي شجاعت حد وسط ممدوح بين تهور و جبن است كه هر دو مذموم و قبيح است.

و ما شرح مفصل اين فضايل نفساني را در كتاب «مكتب اسلام» تشريح و تحليل كرده ايم كه اينجا در آن باره بحث نمي كنيم فقط گفته مي شود كه در صفوف بشري به اتفاق همه ي مورخين و مشخصين آدمي عقل كل و اشرف رسل حضرت خاتم النبيين محمد مصطفي «صلي الله عليه وآله و سلم» بوده اند.

و در قوت نفس كه محصول نيروي ايمان است هيچكس به پايه ي آن حضرت نرسيد، و آن شخصيت بزرگ منجي عالم بشريت بوده كه هر چه بر او عرضه مي شد، با اعتماد به نفس خود و يقين به حقيقت آن مي گرفت و به مردم مي آموخت، و در اجراي شريعت شجاعي بي مانند بوده، زيرا هيچكس قوت ايمانش به اندازه ي او نبود و قوت نفس هم ميوه ي ايمان است و شجاعت حاصل آن است.

در جنگهائي پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» شخصا مبادرت كرد، در 9 غزوه شجاعت خود را ابراز فرمود و حضرت اميرالمؤمنين علي «عليه السلام» مي فرمايد: در شدت جنگ همه ما پناه به پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» مي برديم كه قسم به خدا او از همه ماها شجاع تر و قوي دل تر بود.

پس از آن حضرت اميرالمؤمنين كه صاحب منصب «و الشجاعة الحيدرية» بود قوت نفس و بازوي خود را در 84 غزوه جنگهاي اسلامي و سه جنگ زمان


خود «جمل و صفين و نهروان» ثابت كرد، در يك شب ليلةالهرير 950 نفر به شمشير خود كشت، و اين كار آسان نبوده بلكه قوت بازوي او از قوت نفس او، و آن از قوت ايمان علي سرچشمه مي گرفت. چهل سال شمشير از دست علي نيفتاد تا اركان اسلام مشيد گرديد.

ديگر در زير آسمان مردي شجاعتر از حسين نبود، زيرا شرايط ابراز شجاعت در مواقع ابراز شجاعت پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» و علي «عليه السلام» چنان نبود كه در جنگ حسين «عليه السلام» موجود بود.

ابي عبدالله «عليه السلام» محاصره بود، دفاع مي كرد، تشنه بود، زن و بچه اش اسير و محاصره بودند، جوانانش كشته و برادرانش شهيد شده، اصحاب و انصارش قطعه قطعه گرديده، صداي العطش العطش اطفال و كودكان بلند بود، و در اين شرايط سخت كه يكي از آنها براي از پا درآوردن يك قهرمان بزرگ كافي بود، امام حسين «عليه السلام» با همين شرايط شروع به جنگ كرد، و چنان قوت قلب و قدرت بازو در جنگ نشان داد كه چشم روزگار جنگجوئي چنين نديده است. ما شرح آن را در جنگهاي روز عاشورا نوشتيم.

در همين شرايط سنگين زندگي و تجمع حوادث طاقت فرسا مانند يك خطيب فارغ البال آسوده خاطر، در مقابل سيل دشمن، دين و دل باخته ايستاد. زبان به موعظه و اندرز و نصحيت و بيان حال گذشتگان و عبرت از روزگار و ملل پيشين و اينكه آدمي بايد آزاد و آزاده باشد و مصالح زندگي خود را تشخيص دهد. و شما اي دشمنان خدا! برويد با سالخوردگان شورا كنيد، ببينيد آيا صلاح شما در كشتن من هست يا نه. به نظم و نثر خطب و كلماتي استوار و آهنين، محكم و متفن و مسجع و مقفي تنظيم و انشاد فرمود، و اين خطب مثل اعلاي قوت ايمان و قوت قلب و قوت مغز و دماغ آن بزرگوار بود.