بازگشت

حسين و مالهاي سواري


«واعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم».

از تعليمات مكتب اسلام اسب سواري و تيراندازي است، اسب سواري در عربستان يك فصل مشعبي در تاريخ دارد، و همانطور كه اسلام جان و روح و عقل و خرد و نفس را مهذب و تربيت و تقويت و تكميل مي كند، به تربيت جسم و بدن نيز پرداخته، و اين از مميزات اسلام كه دين عدالت شمرده شده براي تشجيع مسلمين و تربيت آنها براي دفاع از زندگي. اسب سواري و تيراندازي از مواد اوليه ي درس زندگي است، تا آنجا مورد توجه بود كه در فقه اسلام كتابي با عنوان «سبق و رمايه» تأليف شده و بر هر فرد مسلمان اين صفت و درس تربيتي لازم گرديده و اجتناب ناپذير بوده است.

قرآن نيز در چندين آيه مسلمين را تحريض و ترغيب به استفاده و تسخير حيوانات اهلي و مفيد كرده و مي فرمايد: هميشه در ساز و برگ جنگ آماده و مستعد دفاع باشيد. وسيله ي دفاع فقط اسب براي سواري و تير و شمشير و نيزه براي جنگ و جهاد و دفاع بوده است.


اسبهائي براي رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» به هديه مي فرستادند كه از آنها به حسين بن علي «عليه السلام» بهره رسيد، و از آن جمله: ذوالجناح، عقاب، يحموم بوده است كه در كتب لغت مخصوصا يحموم را به نام اسب خاص حسين بن علي «عليه السلام» معني كرده اند. [1] .

و سيد ابن شهاب در قصيده اي كه در رثاء حسين «عليه السلام» گفته، نامي از اين اسب برده است:



و صبحهم بالشوس من صيد قومه

نسور الفيافي من فرادي و توأم



علي ضمر تأتم في حومة الوغي

بيحمومه أو ذي الجناح المحوم



ابن كثير مي نويسد: روز عاشورا حسين سوار بر اسب خاص خود شد (يحموم) و علي بن حسين كه مريض بود، اسبي داشت به نام لاحق. [2] .

محمد صبان مي نويسد: پيغمبر استري (قاطر) داشت به نام دلدل كه مقوقس براي او فرستاده بود و در مدينه و مسافرتها بيشتر سوار آن مي شد، و در جنگ خوارج علي سوار آن مي شد، و پس از او حسن و حسين سوار آن استر مي شدند، و پس از واقعه ي طف، محمد حنفيه سوار آن مي شد. [3] .

ابن اثير مي نويسد: مالهاي سواري پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» بسيار بود و از آن جمله: بغلة شهباء اسمها دلدل. و پس از پيغمبر به علي رسيد تا پس از واقعه ي كربلا اين اسب وارد باغي شد كه خربزه كشت كرده بودند، باغبان نشناخته آن را با تير زد و كشت [4] با اين اعتراف مورخين، اسبهاي اختصاصي پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» و


علي «عليه السلام» و حسن «عليه السلام» به امام حسين رسيد و او مركبهاي سواري را بين خود و جوانان بني هاشم تقسيم كرده بود، و اصطبلي بزرگ داشت كه از اسبهاي اصيل عربي پذيرائي مي كردند. ذوالجناح را سيف بن ذي يزن براي آن حضرت به وسيله ي جدش عبدالمطلب فرستاد و مي نويسد: رسول گرامي بر هر مركبي سوار مي شد، اثر وضعي اش اين بود كه به همان دندان و قوه باقي مي ماند، و بايد ذوالجناح در عاشورا بيش از صد سال داشته باشد.

حضرت حسين روز عاشورا ذوالجناح را خودش سوار مي شد. عقاب را به علي اكبر داد، يحموم را به عباس داد و اسبي به قاسم اختصاص داد كه مراقبت از اين اسبها كمتر از افراد آدمي نبود. و اين حيوانات زبان بسته به قدري باوفا، ملايم، فرمانبر بودند كه فوق آن تصور نمي شود كرد، و قاآني به تعريف آن گويد:



پلنگ هيئت و غز عادم و گوزن سرين

عقاب طلعت و عنقا شكوه و طوطي پر



و هم او گويد:



قوي قوائم و كوتاه دم فراخ كفل

دراز گردن و كوتاه سم ميان لاغر



به روز چرخ و به آرام خاك و جستن برق

به قد كوه و تن پيل و پويه ي صرصر



بر تحرك او منقطع صباء و دبور

گه تحمل او مضطرب حديد و حجر



درخش نعلش و سندان و سنگر و در خاك

فروغ شعله دهد هم چو اخگر و اختر






به گاه پويه هوا در دو پاي او مدغم

به گاه شعله صبا در دو دست او مضمر



به وقت جلوه گوي چون تذور خوش رفتار

به گاه راه بري چون كلاغ حيلت گر




پاورقي

[1] قاموس - معيار اللغه.

[2] البدايه و النهايه ابن‏کثير.

[3] اسعاف الراغبين ص 75؛ الحسين ص 101 ج 1؛ پيشواي اسلام ص 360.

[4] اسدالغابه ص 30 ج 1.