بازگشت

حسين و تواضع و فروتني


«من دام تواضعه كثر صديقه»

تواضع و فروتني مولود حلم و تقوي است، و در عرف جامعه مردمي كه داراي ثروت و تمكن، اندكي اطلاع، خانه و خانواده خوب، خدم و حشم بسيار و كسب و تجارت عالي باشند اكثر سپر عجب و تكبر مي گردند، و مغرور به جواني، به مال، به ثروت و توانائي، به شهرت و رياست و مقام و منصب شده، فراموش مي كنند كه چه بوده و از كدام مجرا آمده و از چه راه بايد به كجا بروند.

ما شرح مفصل اين صفات ممدوح را در كتاب «مكتب اسلام» و علاج صفات عجب و تكبر را نگاشته ايم و مي خواهيم از بحث خودمان خارج شويم، و لذا درباره ي اين صفت و ظهورش در حضرت حسين «عليه السلام» سخن مي گوئيم. [1] .

سيدالشهداء با اين مقام و دانش، با آن محبوبيت اجتماعي كه به واسطه ي سببيت خاندان پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» داشت، با آن ثروت و تمكن كه از جد و پدر و مادر و برادرش به او رسيده بود و صدقات وافري كه در اختيار او بود، با شجاعت و قدرت و دستگاه وسيعي كه داشت با جوانان شجاع و ابطال و قهرماناني كه در اختيار او بودند معذلك در نهايت فروتني و تواضع با مردم رفتار مي كرد.

عياش در تفسير مي نويسد: حسين «عليه السلام» از كوچه اي مي گذشت، عده اي از


فقيران را ديد مشغول نان خوردن هستند، دستمال كرباسي باز كرده قطعه هاي نان خشك را در ميان نهاده مي خورند، چشمشان افتاد به حسين «عليه السلام» تواضع كردند و تعارف نمودند، حسين «عليه السلام» رفت كنار آنها نشست از همان قطعه هاي نان خشك خورد و فرمود: «ان الله لا يحب المتكبرين» دست برداشت به طرف آسمان، عرض كرد: خدايا! بر آنها وسعت ده، و روي به آنها كرد و فرمود: شما از من دعوت كرديد اجابت كردم، اينك شما هم دعوت مرا اجابت كنيد و به منزل من بيائيد. با آنها به منزل رفت، به كنيزك خود دستور فرمود آنچه حاضر داشت آورد و فقرا را از مائده ي احسان و اطعام خود سير و بي نياز كرد و مرخص فرمود. [2] .

مورخين ديگر نقل كرده اند كه: روزي جمعي از فقراي مدينه، حسين را دعوت كردند، آن حضرت به مهماني آنها رفت و در حلقه ي آنها نشست ولي از نان آنها نخورد فرمود: اگر اين اطعام از مال صدقه نبود مي خوردم، ولي صدقه بر ما بني هاشم حرام است. و پس از مدتي تفقد و دلجوئي به منزل برگشت و مقداري كافي طعام و غذا و لباس و درهم براي هر يك از آنها فرستاد. [3] .

اين صفات مخصوص حسين «عليه السلام» بود كه با آن جلالت قدر در حلقه ي درويشان و مستمندان جمع گردد و از آنها دلجوئي و تفقد نمايد و آنها را نان و لباس و دينار و درهم ببخشد، شما خوانندگان مگر از چه كسي اين نمونه اخلاق را شنيده ايد؟!

مورخين مي نويسند:

محمد حنفيه روزي از حسين رنجيده خاطر شد و رنجش خود را به وسيله ي نامه اي به عرض رسانيد، حسين بلادرنگ به خانه او رفت و از او دلجوئي و تفقد نمود و او را


به اكرام و انعام خود نوازش فرموده، خشنود ساخت.

يك روز در امري با امام حسن اختلاف پيدا كرده رنجش حاصل شده بود، حسين «عليه السلام» به منزل برادر رفت ولي خواهش كرد برادر در صلح و سلامت مقدم گردد و گفت: از جدم شنيدم هركس در صلح و صلاح بين دو مؤمن پيشقدم باشد، او در بهشت مقدم خواهد بود. و آنگاه فرمود: ميل ندارم در بهشت بر برادر بزرگترم سبقت گيرم. اين فضايل از مظاهر بارز انسانيت است كه در غير از حسين نمي توان يافت. [4] .

عبادت، راز آفرينش، نردبان تكامل و مقام قرب الهي است. در اين اعمال كه به عبادت خوانده مي شود، اسراري از عشق و فضيلت از خلوص نيت و صفا و تربيت خانه ي دل نهفته شده كه جز از راه عبادت كسي را بر آن وقوفي حاصل نمي شود. عبادت كردن سررشته ي مودت و دوستي و ارتباط با خالق متعال است، و با خلوص نيت و پارسائي و تقوي و حضور قلب، مباني دوستي و علاقه بين خالق و مخلوق تحكيم مي شود. عبادت رمز وجود و سر خلقت است كه فرمود:

«ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون».

دستور بندگي و عبادت علت غائي آفرينش قرار گرفته، و مراتب كامله ي عبادت از جهت كيفيت و كميت در سبب برگزيدن نبوت خاتم النبيين «صلي الله عليه و آله و سلم» گذاشته شد كه او كاملترين مباني تكاليف فردي و اجتماعي بشر را در همه ي ادوار تاريخي در تمام ازمنه و امكنه ي آفرينش با اصولي متقن و مبرم براساس سهل و ممتنع بنا گذاشته كه:

«لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي» و «يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر».

در اين تكاليف آسماني كه از نظر علم، به اصول و فروع تقسيم شده و عقايد و


ايمان به صورت شبكه، احكام، عبادات، عقود، ايقاعات متضمن تمام كارهاي ارادي بشر گرديده، و اين عمل نردبان ترقي و اعتلاء قرار گرفته. و چون دشمنمان دين در مخدوش نمودن چهره ي زيباي شريعت كوشيدند تا آنجا كه نزديك بود محور گردد، حضرت حسين بن علي «عليه السلام» قيام كرد تا آن صورت تابناك را از زير ابرهاي سياه بيرون آورد و علت مبقيه ي دين و شريعت گرديد كه:

أشهد انك قد أقمت الصلوة و آتيت الزكوة و أمرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و عبدت الله حتي أتيك اليقين.

چون حسين «عليه السلام» علت مبقيه ي دين شد، خود در عبادت و اطاعت و پيروي از حق در راه رياضات شرعيه كه براي تعليمات به جامعه ي بشري عمل مي كرد به حد اعلاي بندگي نائل شد.

او اقامه ي نماز مي كرد و اتيان زكات مي نمود و صدقات بسيار مي داد و دستگيري به ايتام و ذوي القربي مي نمود و صله ي رحم مي فرمود، و هر شب هزار ركعت نماز مي خواند و شبانه مانند جدش نان و خرما به در خانه ي مساكين و ايتام مي برد.

ابن اثير مي نويسد: حسين فاضل و بزرگوار بود، و نماز و روزه بسيار مي گزارد و زياد به حج مي رفت و صدقه فراوان مي داد. [5] .

ابوالفداء مي نويسد: حسين در هر شب و روز، هزار ركعت نماز مي خواند. [6] .

ابن عبدربه مي نويسد: به علي بن الحسين گفتند: چرا پدرت كم اولاد بود؟ گفت: اين مقدار هم عجب است، زيرا او هر شب و روز هزار ركعت نماز مي خواند. [7] .


ابن تيميه همان كسي كه پيروانش قبور مكه و مدينه را منهدم نمودند و بر كربلا تاختند و آنچه ذخيره بود به غارت بردند، اين مرد با فضل، بي عقيده و بدبين در روايتي كه مورد اتفاق فريقين است نسبت به حضرت علي «عليه السلام» كه آن حضرت در هر شب هزار ركعت نماز مي خواند، اعتراضي كرده، گويد [8] :

پيروان علي خواسته اند براي او فضيلتي قائل شوند به هزار ركعت نماز متشبث شده [9] در حالي كه در ظرف 24 ساعت نمي توان هزار ركعت نماز خواند، و نماز واجب همان 17 ركعت است و ممكن است 13 ركعت در شب نماز بدان افزود و پيغمبر فرمود: در هر شب، 13 ركعت نماز بخوانيد و خودش چهل ركعت نماز مي گزارد، و چگونه ممكن است هزار ركعت نماز در يك روز و شب نمود، ساير واجبات چه خواهد شد؟!

اولا بايد دانست كسي كه در يك طريقه نرفته و زيست نكرده، با لطايف و دقايق آن نمي توان با او صحبت كرد، زيرا استطاعت درك مطلب را ندارد. هزار ركعت نماز را به طريق اختصار و واجب آن مي توان در شانزده ساعت و نيم خواند، و اگر بگوئيم علي «عليه السلام» يا حسين در هر شبانه روز 24 ساعت، هزار ركعت نماز خوانده صحبت اغراق و تشبث به فضيلت نيست بلكه يك حقيقتي است، زيرا اگر شانزده ساعت هم براي اين مقدار فرض كنيم باز هم هشت ساعت ديگر وقت باقي است براي ساعات كار فرايض ديگر، و گذشته از اين كه حسين و علي «عليهماالسلام» شبها اكثر بيدار و خواب آنها بسيار كم و آنهم بيشتر خواب قيلوله قبل از ظهر بود، و از اين گذشته نويسنده خود در ترجمه ي رجال بسيار نوشته و خوانده ام كه فلان صحابي در يك شب


يك ختم قرآن خوانده، روزي به همين نكته برخوردم كه حساب كنم در ماه رمضان كه مرتب قرآن مي خواندم با ساعت، هر سه جزو را در يك ساعت مي خواندم، كه نه بسيار تند و نه آهسته، و بنابراين مي توان در ده ساعت بطور متوسط يك ختم قرآن تلاوت نمود، و بايد اعتراف كرد كه اخبار گذشتگان در اين باره راست و درست است، از اين هم كه صرف نظر كنيم تلاوت يك ختم قرآن در هر شب نبوده، و يك هزار ركعت نماز در هر شب و روز نبوده بلكه شبهاي مخصوص و ايامي مخصوص بوده، مثلا علي بن ابي طالب در مدت خلافت ظاهري خود به سبب امارتي كه براي كافه ي مردم داشت مجموعا 17 من آرد جو، نان و غذاي مدت 5 سال او را تأمين مي كرد نه در تمام عمر. و حسين بن علي «عليه السلام» در برخي از شبها هزار ركعت نماز مي خوانده، نه در تمام شبهاي عمر. و باز خود نگارنده امتحان و تجربه كرده ام نماز هزار و يك قل هو الله را در شب عيد فطر در ظرف دو ساعت مي توان خواند، و هزار انا انزلناه را در شب 23 ليلة القدر در ظرف پنج ساعت مي توان خواند. و با آنكه لهجه ي ما عربي نيست و قدرت بر سرعت تلفظ و نطق نداريم، چنين است. براي آنها كه زبان عرب زبان مادري است تحقيقا ميسر بوده و به اضافه ي همه ي اين مطالب براي امام كه متصرف عالم كون است و بهتر و نيكوتر از طريق بيان و اداء نماز و قرآن آگاه است، خواندن هزار ركعت نماز يا يك ختم قرآن در يك شب چندان مهم به نظر نمي رسد مگر براي كساني كه از اين معاني دقيقه دور و در قشر ماده و ماديات گرفتار بند علايق دنيوي هستند مانند ابن تيميه ها، و بنابراين اگر گفته شود كه: حسين «عليه السلام» مانند پدرش كثير العلم و قائم الليل و صائم النهار بود، البته بهتر است.


پاورقي

[1] الحسين ص 128 ج 1؛ تاريخ کبير ص 323 ج 4.

[2] مکتب اسلام بهترين کتاب در اوامر و نواهي؛ فضائل و رذائل و اخلاق است.

[3] زندگاني حسين ص 142.

[4] شرف المؤبد نبهاني.

[5] کامل ابن‏اثير ص 81 ج 4.

[6] تاريخ ابوالفداء ص 202 ج 1؛ تاريخ الصغير بخاري ص 57 چاپ هند.

[7] عقد الفريد ج 2؛ الحسين ص 124 ج 1.

[8] منهاج السنه ابن‏تيميه در رد منهاج الکرامه ص 119 ج 2.

[9] منهاج الکرامه.